با چادر سياه مادر ، خيمه اي به پا مي كردیم
كوچيكيم يادم مي يادش، يه پيرن سياهي داشتم
توي پيرهنام هميشه، اونو خيلي دوست مي داشتم
با چادر سياه مادر، خيمه اي به پا مي كردم
زير خيمهي عزاهات ، اسمت رو صدا مي كردم
با تموم رو سياهي ، عزات و بپا مي كردم
هرچي رو به غير عشقِت، از خودم جدا مي كردم
با خودم همش مي گفتم، تو كه آبرو نداري
چرا دائما تو اسمِ، آقات و به لب مي آري
كاش يه بار ديگه بيادش، اون روزاي آسموني
منو مثل بچگيهام، دوباره پيشِت بِخُوني
عشق ناب تو هميشه، جذبهي عجيبي داره
كه بدا رو مثل من هم، توي مجلست ميياره
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۰/۰۸/۲۹ ساعت 10:2 توسط غلام حلقه به گوش
|