دعایی که امام‌زمان(ع) برای گرفتاری یاد دادند

حجت الاسلام صدیقی امام جمعه موقت تهران،با اشاره به نقش مهم توکل بر خدا در حل مشکلات زندگی انسان اظهار داشت: مرحوم آیت الله سید مرتضی کشمیری از عرفای به نامی است که بزرگان او را قبول داشته و کراماتی از او نقل کرده اند؛ ایشان از وجود نازنین امام زمان یک دعایی را شنیده و نقل می‌کند که حضرت به من فرمودند؛ هر وقت به بن‌بست رسیدی این دعا را بخوان : «يا مَن إذا تضايقتِ الأمورُ فَتحَ لها باباً لم تَذهَب اليه الأوهامُ صَلِّ على محمد و آل محمد و افتح لأموريَ المتضايقةِ باباً لم يَذهَب اليه وَهمٌ يا ارحم الراحمين».

ایشان اضافه کردند: در این دعا بر خداوند عرضه می‌داریم: « ای خدایی که وقتی حلقه‌های بلا به هم گره می‌خورد و انسان را در فشار قرار می‌دهد ؛ در این زمان دری را به روی بندگان باز می‌کند که فکر و وهم بشر هم به آن جا نمی رسید. خدایا صلوات خود را بر محمد و آل محمد نازل فرما و مرا که در بن بست گیر کرده ام، تو خودت راهی برایم باز کن که به عقل من نمی رسد».

پاسخ به یک شبهه

یکی از پژوهشگران حوزوی در پاسخ به این شبهه که حضرت حجت(عج) پس از ظهور گردن‌ها را می‌زند و خون‌ها را می‌ریزد، گفت: ولی عصر‌(عج) امام مهر و محبت است، ولی متأسفانه در ذهن بسیاری امام قهر و خشونت معرفی شده است!

به گزارش مرکز خبر حوزه، حجت‌الاسلام والمسلمین حیدری کاشانی، شب گذشته در جمع زائران و مجاوران حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه‌(س) در شبستان امام خمینی(ره)، معرفت یافتن به امام زمان‌(عج) را وظیفه هر مسلمانی دانست و گفت:‌ از مهم‌ترین ارکان دین، شناخت پیشوا و معصوم(ع) است و این شناخت تا اندازه‌ای مهم است که از منظر اسلام، معادل حقیقت تمامی دین است.

وی با اشاره به این روایت که «اگر انسان بمیرد و امام زمان خود را نشناسد،‌ به مرگ جاهلیت مرده است»، بیان داشت: مردن به مرگ جاهلیت به این معنی است که انسان، بهره‌ای از اسلام نبرده و پیام‌های توحیدی به او نرسیده باشد؛ چنین فردی مانند افراد در عصر جاهلیت مرده است.

این پژوهشگر حوزوی با بیان این که معرفت به امام زمان(عج) موجب پذیرش دیگر اعمال انسان می‌شود، اظهار داشت: کسی که اهل نماز و روزه و دیگر واجبات است،‌ اگر ولایت پذیر نباشد و نسبت به امام زمان خود معرفت پیدا نکند، عبادات او ثمری برایش ندارد.

وی، مقام شناسی را یکی از مهم‌ترین شاخصه‌های معرفت نسبت به امام عصر(عج) دانسته و بیان داشت: حضرت صاحب‌الزمان(عج) امام رحمت، هدایت و محبت است، ولی در اذهان بسیاری از مردم، امام قهر و خشونت معرفی شده است؛ به گونه‌ای که به محض تبیین مسئله ظهور، مردم به یاد شمشیر و خون‌ریزی می‌افتند و بسیاری هم تیزی آن را بر گردن خود احساس می‌کنند.

حجت‌الاسلام والمسلمین حیدری کاشانی با بیان این که چنین شناختی از حضرت حجت(عج) ظلم به ایشان است، گفت: افرادی که گناهان زیادی هم انجام داده باشند، نباید این احساس را داشته باشند که حضرت با ظهورش گردن آنها را می‌زند؛‌ حتی کفار و دیگر ادیان نیز اگر سر سوزنی قابلیت هدایت داشته باشند،‌ مورد رحمت حضرت قرار می‌گیرند.

این استاد حوزه با بیان این که بر اساس بررسی‌های صورت گرفته از سوی کارشناسان مهدویت، بسیاری از روایات که بر خشونت و خونریزی حضرت ولی عصر(عج) می‌پردازد، جعلی است،‌گفت: چنین روایاتی از سوی بنی‌العباس برای تضعیف روحیه شیعیان در جامعه مطرح می‌شد و متأسفانه توانستند با این کار تعدادی را نیز نسبت به مسئله منجی بدبین نمایند.

وی خاطرنشان کرد: البته حضرت جلوه‌ای از قهاریت خداوند را به جهانیان نشان می‌دهد، ولی این در حاشیه است، اصل حرکت امام زمان(عج) فراگیر کردن عدل،‌نیکی و محبت در جهان است و در این راه معاندانی را که ذره‌ای راه هدایت ندارند، کنار می‌زند.

حجت‌الاسلام والمسلمین حیدری کاشانی در ادامه به دیگر ضرورت‌های معرفت‌ نسبت به حضرت حجت(عج) پرداخت و گفت: در عرصه معرفت‌شناسی در باره مهدویت، چهره‌شناسی، تاریخ‌شناسی و تبار شناسی مهدوی وجود دارد که در این عرصه مهم هستند.

وی افزود: این که انسان بداند امام زمان(عج) دارای چه ویژگی‌های ظاهری است و چگونه پس از گذشت قرن‌‌ها از عمر مبارکشان با چهره‌ای جوان ظهور می‌کند، در چه تاریخی متولد شده است، آغاز امامت و غیبت ایشان و این که پدر و مادر ایشان چه کسانی هستند و نیاکان آنها به کجا می‌رسد و... در معرفت یافتن نسبت به حضرت حجت(عج) ضروری است.

این پژوهشگر حوزوی با بیان این که در این سه عرصه باید تلاش جدی داشته باشیم،‌گفت: نسل مادر حضرت ولی عصر(عج) به حواریون می‌رسد و خود نیز مسیحی بوده و سپس مسلمان می‌شود؛ اگر مسلمانان برای این مسئله اهتمام داشته باشند، می‌توانند در عرصه مهدویت به نقطه مشترکی با مسیحیان برسند.

وی گفت:‌ آن گونه که در زیارت حضرت نرجس(س) آمده است، این بانو به عنوان کسی که در انجیل نامش آورده شده است، وعده فرزند وی نیز به جهانیان داده شده است.

حجت‌الاسلام والمسلمین حیدری کاشانی در پایان خاطرنشان کرد: البته چهره‌شناسی، تاریخ‌شناسی و تبار شناسی در عرصه مهدویت، بسیار مهم است، ولی کافی نیست و باید در تمامی عرصه‌های معرفتی نسبت به آن حضرت شناخت داشت.

پاسخ حاج اسماعیل  پیر عرفان دولاب به یک پرسش

در کتاب "امام زمان (عج) در کلام اولیای ربانی" آمده است:

عارف مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی در بیانی، معنای غیبت حضرت ولی عصر(عج) را اینگونه تشریح می‌کنند:

سوال شد امام زمان (عج) غایب است یعنی چه؟ گفتم غایب؟ کدام غایب؟

بچه دستش را از دست پدر رها کرده و گم شده می گوید: پدرم گم شده است. ما مثل بچه‌ای هستیم که پدرش دست او را گرفته است تا به جایی ببرد و در طول مسیر از بازاری عبور می‌کنند.

بچه جلب ویترین مغازه‌ها می‌شود و دست پدر را رها می‌کند و در بازار گم می‌شود و وقتی متوجه می‌شود که دیگر پدر را نمی‌بیند، گمان می‌کند پدرش گم شده است. در حالی که در واقع خودش گم شده است. انبیاء و اولیاء پدران خلق اند و دست خلائق را می‌گیرند تا آنها را به سلامت از بازار دنیا عبور دهند. غالب خلائق جلب متاع‌های دنیا شده‌اند و دست پدر را رها کرده و در بازار دنیا گم شده‌اند.

امام زمان (عج) گم و غایب نشده است ما گم شدیم و محجوب گشته‌ایم. امام غایب نیست، تو نمی بینی آقا را. او حاضر است. چشمت رو که اسیر دنیا شده اگر از دنیا دست بردارد، آقا را می بیند. خلاصه نگو آقا غایب است. تو نمی بینی.

برگرفته از کتاب « امام زمان (عج) در کلام اولیای ربانی/مهدی لک علی آبادی/ ص

طهران

طهران در آخرالزمان از زبان معصوم علیه السلام:




درباره تهران و ری و زورا که برخی از محدثین آنرا تهران نامیده اند روایاتی زیادی آمده است که بخشی از آنها را محمودی گلپایگانی در کتاب پیرامون ایران و طهران جمع آوری کرده اند.

در همین رابطه در منتخب التواریخ ص 875 آمده است:
امام صادق علیه السلام فرمودند :
ای مفضل ایا میدانی زورا کجا واقع شده است؟
عرض کردم خدا و حجتش داناترند.
فرمود :بدان ای مفضل در حوالی ری کوه سیاهی ست که در دامن ان شهری بنا شده است که طهران نامیده شود و ان است زورا که قصرهایش مثل قصرهای بهشت و زنهایش مثل حور العین است بدان ای مفضل ان زنها متلبس به لباس کفار میشوند ودر هیئت ظالمان میباشند و به محل سکونت شوهر ها کفایت نمیکنند و از ایشان درخواست طلاق میکنند و مردها به مردها و زنها به زنها اکتفا میکنند و مردها شبیه به زنها و زنها شبیه به مردها میشوند پس اگر تو بخواهی دینت را حفظ کنی پس دراین شهر سکونت مکن و مسکن برای خود قرار مده چون محل فتنه است پس از انجا به قله کوهها و از سوراخی به سوراخی مثل روباه و بچه اش فرار کن.

همچنین در مناقب العتره ابن فهد حلی آمده است:
رسول خدا صل الله علیه واله وسلم فرمودند :
وای بر امت من از شورای کبری و شورای صغری
عرض شد این دو شورا چه وقت خواهد بود؟
فرمود شورای کبری بعد از وفات من برای غصب خلافت برادرم و حق دخترم برپا خواهد شدو شورای صغری در غبیت کبری و در زورا (تهران) برای تغییر سنت من و تبدیل احکام واقع خواهد شد.
در کنز العمال ج۱۴ ص ۲۲۹ نعمان بن بشیر روایت کند که : پیش از ساعت ظهور فتنه هایی بروز میکند همچون اینکه شب تار باشد و شخص در صبح مومن بوده و چون شب فرا رسد کافر گردد و یا شب کند در حالی که مومن بوده و صبح کند در حالی که کافر شده استو گروهی دین و اخلاق خود را هب متاعی ناچیز از دنیا بفروشند.




دل را ز بي خودي سر از خود رميدن است
جان را هواي از قفس تن پريدن است
از بيم مرگ نيست كه سرداده ام فغان
بانگ جرس زشوق به منزل رسيدن است
دستم نمي رسد كه دل از سينه بركنم
باري علاج شكر گريبان دريدن است
شامم سيه تر است ز گيسوي سركشت
خورشيد من برآي كه وقت دميدن است
سوي تو اين خلاصه گلزار زندگي
مرغ نگه در آرزوي پركشيدن است
بگرفت آب و رنگ زفيض حضور تو
هرگل دراين چمن كه سزاوار ديدن است
با اهل درد شرح غم خود نمي كنم
تقدير قصه دل من ناشنيدن است
آن را كه لب به جام هوس گشت آشنا
روزي "امين" سزا لب حسرت گزيدن است
شعر از مقام معظمرهبری

 

مصلح  بزرگ  مهدی (عج)  است.


طلوع خورشید ولایت بر شیعیان مبارک باد.




نشانه های ظهور حضرت مهدی(ع):


«آن ساعت نزدیک آمد و ماه آسمان شکافته شد. پس از آنان روی بگردان تا روزی که ندا کننده ای خلق را به عالمی حیرت آور و هول انگیز دعوت کند».

در حدیثی آن ساعت را خروج حضرت مهدی(ع) دانسته که مردم را به آئینی فرا می خواند که آن را منکر و ناشناخته می دانند و باور نمی کنند که آئین اسلام باشد.

امام صادق(ع) برخی از ویژگیهای آئین اسلام در آن زمان را این گونه برمی شمارد:

وقتی حضرت قائم قیام کند، به جانب کوفه رهسپار می شود و چهار مسجد را در کوفه ویران می سازد[چرا که با موازین اسلام همخوان نیستند] و در روی کره زمین مسجدی که دارای اشراف و بالکن باشد، باقی نخواهد ماند جز این ویران می سازد و آنها را بدون صاف و مستوی[بدون بالکن و اشراف] می سازد، راههای بزرگ را توسعه می بخشد و همه چیزهایی که از دیوارها به کوچه و خیابان موجود است، از قبیل بالکن، ناودان و... دستور می فرماید برچیده شوند، همه بدعت ها را از بین می برد و همه سنت ها را تجدید می فرماید شهرها و کشورهای قسطنطنیه، چین و کوهستانهای دیلم را می گشاید، و هفت سال این گونه حکم می راند که هر سالی برابر ده سال از سالهای معمولی است. سپس آنچه خدا خواهد انجام می دهد.

راوی خبر می پرسد: فدایت گردم چگونه سالها طولانی می شود[و یک سال به اندازه ده سال خواهد گشت] فرمود: خداوند متعال فرمان می دهد فلک درنگ و حرکت را کند گرداند از این رو روزها و سالها طولانی خواهند گشت.

ابو بصیر که راوی خبر است، باز می پرسد: آنان می گویند فلک اگر تغییر کند[و از حرکت معمولی باز ایستد یا کند شود]، از بین خواهد رفت؟ فرمود: این سخن زندیقان است، اما مسلمانان چنین راهی را نخواهند پیمود و حال آن که خداوند متعال ماه را برای پیامبر(ص) شکافت و قبل از آن خورشید را برای یوشع بن نون برگرداند، از همه بالاتر، خبر داد به طولانی بودن روز قیامت روزی که برابر هزار سال از سالهای معمولی مردمان است. (1)

تایید سخن از دیدگاه دانش روز

1 - طولانی شدن روز و سال در زمان ظهور حضرت مهدی(ع) از دیدگاه دانش روز با مشکل روبه رو نخواهد بود، بلکه دانش جدید آن را تایید می کند.

ما در این راستا با توجه به این که نیروی جاذبه(گرانش عام) در همه اجرام آسمانی و اجسام عنصری و زمینی کارگر و مؤثر است، به نیروی جاذبه ماه و تاثیر آن بر آب دریاها، خاک و خشکی ها و ایست دادن به کره زمین اشاره خواهیم داشت.

از دیر باز مردم روزگاران می دانستند میان طلوع و غروب ماه و برآمدن و فرونشینی آب دریاها بایستی رابطه ای وجود داشته باشد، اما چگونگی آن را نمی دانستند تا این که:

نابغه بزرگ جهان دانش «اسحاق نیوتون » برای نخستین بار بر این معما دست یافت و چگونگی پیدایش آن را به درستی بیان داشت.

پدیده کشنده(جزر و مد) اساسا زاییده نیروی جاذبه کره ماه است، بدیهی است دریاها در مقایسه با خشکی های زمین از قابلیت انعطاف و نرمی بیشتری برخوردار بوده و بالطبع در برابر نیروی کشش ماه کمتر ایستادگی می کنند، به همین مناسبت توده های آب در زیر پای ماه انباشته می گردند و پدیده ای را به نام «برکشند» ایجاد می کنند.

همزمان با «برکشند» رو به ماه، «برکشند» دیگری در آن سوی کره زمین ایجاد می گردد بدین سان که آبهای آن سوی کره زمین که از ماه بدورند، کمتر متاثر گردیده و به اصطلاح عقب می مانند و آب توده عظیمی را ایجاد می کنند، لذا روزانه هر نقطه از سطح دریا دوبار دستخوش برکشند و دو بار هم دستخوش «فروکشند» می گردد.

بنابراین، به طور متوسط فاصله(زمان) بین دو جزر و مد متوالی 12 ساعت و 5/25دقیقه است، درست نصف زمانی که طول می کشد، تا ماه ظاهرا یک دور کامل دور زمین بپیماید یعنی 24 ساعت و 51 دقیقه.

جزر و مد همراه با حرکت ظاهری ماه از افق شرقی ناظر، به سمت افق غربی او پیش می روند.

اثر جاذبه خورشید در جزر و مد نسبت به ماه از درجه دوم اهمیت برخوردار است، زیرا فاصله آن بیشتر(فاصله خورشید از زمین یکصد و پنجاه میلیون کیلومتر) است، از این رو نسبت نیروی مولد جزر و مد خورشید تنها حدود7درصد(7%) نیروی ماه است.

وقتی که نیروهای مولد ماه و خورشید هماهنگ عمل می کنند، مثلا هنگام ماه نو که هر دو در یک طرف زمین هستند، جزر و مدها در حداکثر خود هستند و به نام جزر و مد 2بهاری یا «مهکشند» (Sprinq tide) نامیده می شود، حد دیگر وقتی است که خورشید و ماه باهم زاویه 900 درجه (تربیع) می سازند در این هنگام جزر و مد را به حد اقل و به جزر و مدهای خفیف یا «کهشکند» (Iveap tide) مبدل می سازند.

نزدیکی ماه نیز تاثیری در ارتفاع جزر و مد دارد، هنگامی که ماه در حضیض زمینی قرار دارد نیروی مولد جزر و مد آن به اندازه 20% بیش از حد عادی است.

جاذبه ماه سبب می شود علاوه بر آماسیدن آبهای کره زمین خشکی ها نیز دستخوش تورم گردند که در مقایسه با آماس آبها نامحسوس است.

نیروی حاصل از جاذبه ماه و لنگری که از جانب انباشته شدن آبها به وجود می آید، سبب می شوند چرخش محوری زمین به آرامی ایست(ترمز) کند و بدین سان بر طول شبانه روز زمینی می افزایند.

بررسی خطوط رشد و نمو سنگواره های مرجانی بیانگر آن است که در 350 میلیون سال پیش طول شبانه روز حدود سه(3) ساعت کوتاهتر از شبانه روز کنونی بوده و طول سال خورشیدی به چیزی حدود 400 روز بالغ می گردیده است.

بررسی هایی که از روی سوابق بجا مانده از کسوف و خسوف های گذشته به عمل آمده، نشان می دهد که روند افزایش طول روزهای زمینی 0016% ثانیه در هر قرن است. (2)

2 - کسی که این نیروی بنیادین و زیربنایی را به نام جاذبه در سرتاسر این نظام اعم از جسمانی، جرمانی و کیهانی به ودیعه نهاده است و شاید این آیه(چنان که برخی از مفسران برآنند) به آن اشاره داشته باشد:

(الله الذی رفع السموات بغیر عمد ترونها ثم استوی علی العرش و سخر الشمس و القمر کل یجری لاجل مسمی...)(رعد: 2).

«خدا است آن ذات پاکی که آسمانها را بدون ستون برافراشت و شما آن را ملاحظه می کنید آنگاه با کمال قدرت عرش را در خلقت بیاراست و خورشید و ماه را مسخر اراده خود ساخت که هرکدام در وقت خاص و مدار معین به گردش آیند».

چنین خدایی قدرت دارد پریود روزانه و سالیانه(حرکت وضعی و انتقالی) کره زمین را کاهش دهد یک دور گردش وضعی زمین را ده برابر کرده به 240 ساعت برساند و یک دور گردش سالیانه زمین در مدار خود را ده برابر کرده یعنی کره زمین که در هر ثانیه سی(30) کیلومتر حرکت می کند، به 3 کیلومتر کاهش دهد از این رو امام صادق(ع) برای رفع تعجب از ابوبصیر می فرماید:

آنگونه که ماه برای رسول خدا شکافته شد[روایات در این باره از سنی و شیعه به سرحد یقین و تواتر است] و پیش از آن خورشید بر یوشع بن نون باز گشت[به احتمال قوی به مقدار چند ساعت کره زمین در حرکت وضعی خود از راست به چپ (غرب به شرق) برگشته باشد]، چنان که امروزه منجمان ناهید(زهره)شناس معتقدند حرکت وضعی ناهید از شرق به غرب یعنی برخلاف حرکت وضعی زمین است، از این رو در زهره خورشید از مغرب طلوع و به مشرق غروب می کند، پس خداوند قادر است که چنین حرکتی را ظرف چند ساعت برای کره زمین در زمان یوشع بن نون پدید آورد. و از همه مهمتر روز قیامت است که قرآن در باره مقدار آن می فرماید:

(...و ان یوما عند ربک کالف سنة مما تعدون)(حج:47).

«همانا یک روز نزد خدا چون هزار سال به حساب شماست ».

و می فرماید:

(یدبر الامر من السماء الی الارض ثم یعرج الیه فی یوم کان مقداره الف سنة مما تعدون)(سجده: 5).

«او امر عالم را به نظام احسن و اکمل از آسمان تا زمین تدبیر می کند سپس روزی که مقدارش به حساب شما بندگان هزار سال است، باز به سوی خود بالا می برد».

3 - ایستادن آفتاب

نوشته سید اسماعیل عقیلی را می توان تایید دیگری دانست بر فرمایش امام صادق(ع) یعنی بربازگشت خورشید، که ما به تعبیر دیگر بازگشت حرکت وضعی زمین دانستیم، وی در باب علائم ظهور نوشته است: از آن علایم ایستادن آفتاب است در وسط آسمان از اول ظهر تا وقت عصر بدون آن که حرکت نماید، و این دلیل است بر تغییر حرکت افلاک (3) مورخان و محدثان این سخن را ذیل آیه نوشته اند:

(ان نشا ننزل علیهم من السماء آیة فظلت اعناقهم لها خاضعین)(شعراء:4).

«ما اگر بخواهیم از آسمان نشانه و آیت قهری نازل گردانیم تا همه بر آن گردن نهند و خاضع شوند».

ابوبصیر گوید: از امام صادق(ع) درباره این آیه شنیدم فرمود: به زودی خداوند درباره آنان چنین خواهد گرد گفتم: اینان چه کسانی می باشند؟ فرمود: بنی امیه و یارانشان می باشند، گفتم آن نشانه و آیه چیست؟ فرمود: ایستادن خورشید بین اول ظهر تا وقت عصر و خارج شدن و پدیدار گشتن یک صورت تا سینه شخصی -که حسب و نسب او شناخته شده است- در خورشید، این پدیده در زمان سفیانی واقع شود در این هنگام سفیانی و دار و دسته او به هلاکت خواهند رسید.

امام صادق(ع) فرمود: پیش از ظهور حضرت مهدی(ع) پنج نشانه واقع می شود:

1 - صیحه آسمانی، آن حضرت در مکه داخل می شود و در جانب خانه کعبه ظهور می نماید و چون آفتاب بلند شود، قبل از آن منادی ندا کند که همه اهل زمین و اسمان بشنوند و بگوید: ای گروه خلایق آگاه باشید که این مهدی آل محمد است. او را به نام و کنیه جدش رسول خدا(ص) یاد نماید و در این باره این آیه نازل شد: (ان نشا ننزل علیهم من السماء...).

2 - سفیانی: او از بیابان بی اب و علف واقع میان مکه و شام خروج کند، سفیانی مردی است بد صورت، آبله رو، چهارشانه، ازرق چشم و نام او «عثمان بن عنبسه » و از فرزندان یزید بن معاویه است، او شهرهای دمشق، حمص، فلسطین، اردن و قنسرین را به تصرف خویش آورد....

3 - فرو رفتن لشگر سفیانی، در بیابانی بین مکه و مدینه، نیروهای او در این محور به سیصدر هزار نفر می رسند، و سرانجام خود او به دست لشگریان حضرت مهدی(ع) در بیت المقدس کشته خواهد گشت.

4 - قتل نفس زکیه، و آن پسری است از آل محمد(ص) که بین رکن و مقام شهید می شود.

5- یمانی: خروج یمانی از یمن اتفاق می افتد. در پاره ای اخبار وارد شده که یمانی و خراسانی و سفیانی در زمان واحد خروج خواهند نمود یعنی در یک روز و یک ماه و یک سال و در میان این سه نفر از یمانی هدایت کننده تر نیست وی خلایق را به سوی حق دلالت می کند. (4)



پی نوشتها:

1) تفسیر نورالثقلین، ذیل قمر، 1،6 - بحارج 52، ص 333،337و339.

2) پاتریک مور (patrick Moore) گری هانت (Garry unt) اطلس منظومه خورشیدی، برگردان عباس جعفری، ص 94، و بعد، نشر سازمان گیتاشناسی، تابستان 1374ش.

مایردگانی، نجوم به زبان ساده 2/186 وجد ترجمه محمد رضا خواجه پور، نشر گیتاشناسی،1363ش.

مبانی نجوم، تالیف اتواستروو (Otto Struve) بورلی لیند، هلن پیلانس، برگردان حسین زمردیان، بهروز حاجبی، ص 37 و بعد، نشر دانشگاه تهران، 1364ش.

3) کفایة الموحدین، سید اسماعیل نوری عقیلی، مقاله رابعه، در بیان بعضی از علائم ظهور- منتهی الآمال، محدث قمی، فصل 7، در بعضی از علامات ظهور - تفسیر نورالثقلین ذیل سوره شعراء.

4) مدرک قبل.


انتظار حضرت مهدى (عج) در قرآن


انتظار حضرت مهدى (عج) در قرآن 

در پـرتـو قـرآن به انتظار مهدى عجل الله تعالـى فـرجه الشـريف

بيش از 120 آيه قرآن براساس روايات معتبر به وجود نازنيـن حضرت امـام مهدى(عجل الله تعالـى) و ويژگيهاى آن شخصـى(ع)بــاعظمت و همچنيـن قيام و انقلاب جهانـى آن حضرت, اشاره كرده است; و ما در ايـن مختصر برآنيـم تا نمـونه اى از آن آيات نورانى را همراه با ديدگاههاى معصوميـن(عليهم السلام) به عاشقان حضرتش تقديم داريـم:

2حكـومت مهدى, خواسته الهى 2 در قرآن مى خـوانيـم: اراده و مشيت ما بر اين قرار گرفته كه بر مستضعفان زميـن ـ كه بـر اثـر ستـم ستمكاران به ضعف كشيده شـده اند ـ منت نهيـم (و ايشان را مشمـول مواهب خويـش نماييـم.) و آنها را پيشوايان و وارثان زميـن قرار داده و نيرومنـد و صاحب قـدرت و حكـومت گردانيـم... (و نريد ان نمـن علـى الذيـن استضعفـوا فى الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين و نمكـن لهم فى الارض...) آيات فوق بشارتى است در مورد پيـروزى حق بـر باطل و بـرچيـده شـدن بسـاط ظلـم و تبـاهـى. كه نمونه هاى آن را مى تـوان در پيروزى حضرت مـوسـى(ع) و بنى اسرائيل بر فرعونيان و همچنيـن پيروزى و حكومت حضرت محمد(ص) جستجـو كرد اما نمـونه كامل آن با ظهور حضـرت امام مهدى(ع) تحقق مـى يابـد.

حضـرت اميرالمومنين(ع) در ايـن زمينه فرمـوده انـد: دنيا پـس از سركشـى, به ما (اهل بيت(عليهم السلام)) روى مىآورد.ـ همچـون شترى كه از دادن شير به دوشنده اش خوددارى مـى كند و براى بچه خـود آن را نگه مـى دارد.ـ سپـس آيه ونريـد ان نمـن ... را تلاوت فرمـود.

در روايت ديگرى نيز درباره همين آيه مـى فـرمايـد: ايـن گروه آل محمـد(ص) هستنـد, خـداونـد مهدى آنها را بعد از زحمتهايـــى كه بـرايشان تحميل مى گردد, مبعوث مى كنـد و به ايشان عزت مـى دهـد و دشمنان آنها را ذليل مـى گرداند. از امام سجاد(ع) نيز اين چنيـن نقل شده كه:

سـوگند به كسـى كه محمد(ص) را به حق, بشارت دهنده و بيـم دهنده قرار داد, نيكان از ما اهل بيت و پيروان آنها به منزله مـوسى(ع) و پيـروان او مـى بـاشنـد و دشمنان مـا و پيـروان آنها به منزله فـرعون و پيـروان او هستنـد. (سـرانجام, پيـروزى از آن ماست. ) امام مهدى(ع) نيز هنگام تـولـد, لب به سخـن مـى گشايـد و پـس از شهادت به وحـدانيت الهى و نثار درود و سلام بـر پيامبـر اكـرم و پـدران پـاك و معصـوم خـويـش چنيـن مـى فـرمـايد:

(بسـم الله الرحمن الرحيم و نريد ان نمـن على الذيـن استضعفوا فـى الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الـوارثين و...)

ديو چو بيرون رود فرشته در آيد

در قرآن كريم مى خوانيم:

(و قل جـاء الحق و زهق البـاطل ان البـاطل كـان زهـوقا)

((بگـو: حق فرا رسيـد و باطل نابود گشت, (چـرا كه) باطل نابـود شدنى است.))

آرزوى بشر از ديرباز اجـراى عدالت و بـرچيـده شـدن بساط ظلـم و بى عدالتى بـوده است, قرآن كريـم نيز نويد بخـش تحقق ايـن آرزوى ديريـن بـوده و فرا رسيـدن روزى را مژده داده است كه در سرتاسر جهان حق حكـومت كنـد و بـاطل نـابـود گردد.

بر اساس روايات معتبر و فراوان, ايـن پيروزى نهايـى و حكمفرماى عدالت در سرتاسر گيتى مربـوط به قيام حضرت امام مهدى(ع) مى شود. حضـرت امـام بـاقـر(ع) در تـوضيح و تفسيـر ((جـــاء الحق و زهق الباطل)) فرمودند:

ايـن سخـن الهى مربوط به قيام قائم (آل محمد(ص)) مى شود كه دولت باطل برچيده خـواهـد شـد. و بـى جهت نيست كه هنگام تـولـد حضرت مهدى(ع) بر بازوى نازنينش ايـن آيه نقـش بسته بود كه (جاء الحق و زهق الباطل ان البـاطل كان زهـوقا) ايـن وعده الهى كه پيـروزى نهايـى حق در زمان حضرت مهدى(ع) به طـور كامل محقق خـواهد شـد, بـدان معنا نيست كه در زمـانهاى قبل از حضـرت مهدى(ع) هيچ نـوع پيروزى نصيب حق نمى گردد; به عنوان نمـونه حضرت رسـول خدا(ص) در هنگام فتح مكه پـس از ورود به مسجـدالحـرام در حالـى كه بتها را يكـى پـس از ديگرى سرنگـون مى ساخت, آيه (جاء الحق و زهق الباطل ان البـاطل كـان زهـوقـا) را تلاوت مـى فـرمود.

آرى ايـن يك سنت الهى است كه اگر اهل حق بر خدا تـوكل كنند و در برابر باطل و ظلـم ايستادگـى نمايند خـداوند آنها را پشتيبانـى مى كند و به پيـروزى و رستگارى نايل مـى گـردانـد. همچنان كه ملت شهيد پرور ايران تـوانستند با رهبرى حضرت امام خمينى(ره) حكومت ستمشـاهـى را سـرنگـون و حكـومت الله را بـرپـا نمـايند.

ذخيره خدا

در قران كريم مى خوانيم:

(بقيه الله خيرلكـم ان كنتـم مـومنيـن...) ذخيره الهى بـراى شما بهتر است اگر مومن باشيد...

چـون آيه فوق اطلاق دارد, چنيـن معنايى از آن بدون اشكال است كه بگوييم:

بقيه الله از همه چيزهايـى كه شما حساب كنيـد, برايتان بهتر است و هيچ نعمتـى به پاى آن نمـى رسـد. هرچند كه ايـن آيه مربـوط به داستان حضرت شعيب نبـى(ع) مـى باشـد, اما بر اساس روايات معتبـر, اين آيه با وجود نازنيـن حضرت ولى عصر(ع) تطبيق گشته است. امام باقر(ع) فرمـودند: ((قائم (آل محمد(ص)) نخستيـن سخنى كه پـس از قيـام خـويـش بـر زبـان مـىآورنـد همين آيه است.

(بقيه الله خيـرلكـم ان كنتـم مـومنيـن) سپـس مـى فـرمـايـد: مـن ((بقيه الله)) هستـم و حجت خدا و خليفه او بر شما مى باشم. آنگاه هيچ كـس بر او سلام نمى كند مگر اينكه مـى گـويد: ((السلام عليك يا بقيه الله فـى ارضه.)) درباره تعبير ((بقيه الله)) (ذخيـره خـدا) بايد گفت: ايـن عنـوان به شخصـى اطلاق مـى گردد كه خـدا به منظور خاصى او را نگهدارى كرده است.

احمد بـن اسحاق قمى (كه از اصحاب و ياران امام عسكرى(ع) بـود.) به حضـور حضرت امام عسكرى(ع) مى رسد, حضرت امام مهدى(ع) كه حدود يكسـال دارد, وارد مـى شـود و بـا زبـان عربـى فصيح مـى گـويد:

((انا بقيه الله فى ارضه و المنتقم من اعدائه.)) مـن ذخيره الهى در سـرزميـن او و انتقـام گيـرنـده از دشمنـان اويم.

پيروزى نهايى

در قرآن كريم مى خوانيم: آنها (مخالفان اسلام) مى خواهند نـور خدا را با دهان خـود خامـوش نماينـد اما خـداونـد اراده كـرده كه ايـن نـور الهى را همچنان برگستره و كمالـش بيفزايد (تا تمامى جهان را در برگيرد.) هرچند كافران را خوش نيايد.

و سپـس چنيـن ادامه مى دهد: خدا كسـى است كه رسـول خـويـش را با هدايت و ديـن حق فرستاد تا وى را بر تمامى اديان پيروز گرداند, هرچنـد مشركان را خـوش نيايـد. آيا ايـن پيروزى اسلام كه در آيه فـوق بـدان اشـاره شـده منطقه اى و محـدود است يـاخيـر؟

از آن جايـى كه هيچ قيدى در آيه وجـود ندارد تا دليل برمحدوديت اين پيروزى باشد پـس بدون شك روزى فرا خواهد رسيد كه ايـن وعده الهى محقق گردد و در روى زمين دين اسلام, تنها ديـن پيروز باشد.

بـراساس روايات متعدد با ظهور حضرت امام مهدى(ع) اسلام فراگير و جهانى خواهد شد, در تفسير مجمع البيان از پيامبر اسلام(ص) چنيـن نقل شده است كه:

(در زمان ظهور حضـرت امـام مهدى(ع)) بـر روى زميـن هيچ خـانه اى باقـى نمـى ماند ـ نه خانه هايـى كه از سنگ و گل ساخته شـده و نه خيمه هايـى كه از كرك و مـو بافته شـده ـ مگر آنكه خـداونـد نام اسلام را در آن وارد مى كند.

در ((كمـال الـديـن)), تـاءليف شيخ صـدوق نيز روايتـى از امـام صادق(ع) در مورد تفسير آيه فـوق, مى خـوانيـم كه ايشان فرمودند: به خـدا سـوگنـد ايـن آيه تحقق نيافته است و تنها زمـانـى محقق مـى گردد كه ((قائم)) خروج كند و در آن هنگام است كه كافرى پيدا نخواهد شد.

در تفسير مجمع البيان, همچنين از امام باقر(ع) چنيـن آورده است كه:

وعده اى كه در ايـن آيه است به هنگـــام ظهور مهدى (ع) محقق مى گردد, پـس در آن روز هيچ كـس روى زميـن باقى نخواهد ماند مگر آنكه به (حقانيت) محمـد(ص) اقرار مـى كنـد. استاد شهيـد آيه الله مطهرى مى نويسد:

((از مجمـوع آيـات و روايـات استنبـاط مـى شـود كه قيـــام مهدى موعود(ع) آخريـن حلقه از مجموع حلقات مبارزات حق و باطل است كه از آغاز جهان بر پا بوده است. مهدى موعود تحقق بخـش ايدهآل همه انبيـا و اوليـا و مـردان مبارز راه حق است.))

سلام بـر او از فجـر تـاريخ تـا فجـر قيامت.

نايبان حضـرت مهدى(عج)


نايبان حضـرت مهدى(عج)  

مشهورتـريـن منـاسبت ماه شعبـان تـولـد حضـرت صـاحب الزمـان حجه بن الحسن(عج) است.

اين ماه همچنيـن با وفات دو تـن از نايبهاى حضـرت مهدى(عج) نيز مصادف است.

از ايـن رو, با مرورى بـر كتاب ((الغيبه)) شيخ طـوسـى به معرفـى چهره چهار نايب حضرت (عثمان بـن سعيد, ابوجعفر محمد, ابوالقاسـم حسيـن بـن روح, ابـوالحسـن علـى بـن محمـد سمـرى) مـى پـردازيــم.

نـوابـى كه در طـول 69 سال غيبت صغرى هـدايت شيعيان را بر عهده داشتند.

ابوعمرو عثمان بن سعيد عمروى

عثمان بـن سعيـد از ياران امامان پاك; علـى النقـى و حسـن عسكرى (عليهما السلام) بـود. از طرف آن دو مورد تاءييد قرار گرفت و به شيعيان معرفـى شـد. ((احمد بن علـى بـن نـوح)), به نقل از ((محمد بـن اسماعيل)), مـى نـويسد: در سامرا به حضـور امام عسكرى رفتـم.

گروهى از شيعيان در حضورش بـودند. خادم حضرت وارد شد و گفت: اى آقا, گروهـى (مسافر) گردآلـود به خانه آمـده انـد. حضرت فرمـود: آنها گروهى از شيعيان يمنى هستند. برو, عثمان بـن سعيد عمروى را بيـاور. وقتـى عثمـان آمـد, حضـرت به او فـرمـود:

اى عثمان, بـى ترديد تـو وكيل و مـورد اعتماد مـن هستى و در مال خـدا امانت دارى. بـرو و مالـى را كه يمنـى ها آورده انـد, بگيـر.

گفتـم: سـوگنـد به خـدا, عثمان از شيعيان و برگزيده هاى شماست و شما به آگاهى ما, در اين باره كه او اميـن بر اموال الهى و وكيل و مورد اعتماد شماست, افزوديـد. فرمـود: آرى, چنيـن است. شاهـد باشيد كه عثمان بـن سعيـد عمروى وكيل مـن و فـرزنـدش محمـد وكيل فرزندم مهدى است.

مالك بـن فزارى نيز به نقل گـروهـى از شيعيان, مـى گـويـد: امـام عسكرى, در مجلسـى كه چهل تـن از شيعيان بـراى كسب اطلاع در باره امام بعد از وى به حضـورش رسيده بـودند, حضرت حجت را, كه كودكى ماه سيما و شبيه پدر بود, نشان داد و فرمود: شما پس از ايـن او را نمى بينيد.

بنابـراين, آنچه عثمان مـى گـويد, بپذيـريـد كه او جانشيـن امام شمـاست و نيـابت به او سپـرده مـى شود.

دليل ديگر بر نيابت عثمان بـن سعيد ايـن است كه نامه و تـوقيعات حضـرت صـاحب الامـر كه به وسيله عثمان بـن سعيـد و پسـرش محمـد به شيعيـان مـى رسيـد, به همـان خطـى بـود كه در زمـان حيـات امـام عسكرى(ع) نـوشته مى شد و مردم با آن آشنا بـودند. به هميـن سبب, شيعيان در عدالت و امـانت پـدر و پسـر تـرديـد روا نمـى دارنـد.

عثمان بـن سعيد در حـدود سال 265هـ .ق وفات يافت و آرامگاهـش در سمت غربـى مدينه السلام ـ بغداد ـ در خيابان ميدان واقع است. شيخ طـوسـى در ((الغيبه)) مـى نـويسـد: مـن قبرش را در مكان ياد شده ديده ام.

ابـوجعفـر فـرزنـد عثمـان بـن سعيـد عمروى

وى دوميـن نايب حضرت حجت(عج) است. و پـس از وفات پدرش, بر اساس بيان آشكـار امـام عسكـرى(ع) به ايـن مقـام منصـوب شـد. نامه و تـوقيعات بسيار بر صدق و امانت و درستى ادعاهاى او دلالت مى كند. از جمله مـى تـوان به روايت عبـدالله بـن جعفـر حميرى اشاره كرد. عبدالله مى گويد:

از طرف امام زمان به مناسبت وفات عثمان بـن سعيـد, نامه اى بـراى فرزندش ((محمد)) ظاهر شـد كه در آن آمـده بـود: ((انالله و انا اليه راجعون)). پـدرت سعادتمندانه زندگـى كرد و با افتخار وفات يافت. خـدايـش رحمت كند و به اوليا و سرورانـش ملحق گرداند. او هميشه در اطاعت از امـرشان كـوشا بـود و در آنچه او را به خـدا نزديك مى كرد, مـى كـوشيد. خـدا روحـش را تازه و شاداب كنـد و از لغزشهايـش درگذرد ... خـدا تـو را كمك كند, نيرو بخشـد, يارىات كنـد, تـوفيق دهـد, ولـى, حافظ, مـواظب و كفايت كننـده ات باشـد.

روزى اسحاق بـن يعقـوب به او نامه اى داد و گفت: پرسشهاى دشـوارى دارم كه در ايـن نـامه درج كـرده ام, آنها را به حضـور امــــام برسانيد.

محمـد نامه را به حضـرت رسـانـد و جـوابـش را به خط خـود حضـرت برگرداند. در بخشى از آن نامه آمده بود: محمد بـن عثمان عمروى ـ كه خـدا از او و پـدرش راضـى بـاشـد ـ مـورد اطمينان مـن است و نوشته اش نوشته من است.

يكى از دلايل راستگويى و صحت نيابت محمد ايـن بود كه توقيع ها در زمان او به همان خطـى بـود كه در زمـان پـدرش مـىآمـد. همچنيـن معجزات امام به وسيله او براى مردم آشكار مـى شـد كه عامل ديگرى در تحكيـم اعتقاد مـردم بـود. شيعيان همه بـر امانت و عدالت او اتفاق دارند; زيرا گذشته از آنكه در زمان امام حسـن و پس از آن ضمـن تـوقيعات امام عصـر ماءمـور و نايب شـده بـود; پارسايـى و درست كـردارىاش, در طـول چهل سال, جاى تـرديـد بـراى كسـى باقـى نگذارد تـا آنجـا كه علمـاى شيعه در عصـرهـاى بعد بـر نيابت وى اجماع كردند. خبرى كه ((ابوالحسـن على بـن احمد)) نقل كرده است, پـرده از پـارسـايـى, ايـن مـرد بزرگ بـرمـى دارد.

او مـى گـويد: روزى نزد محمـد بـن عثمان رفتـم, به او سلام كردم و ديدم لوحى در برابرش جاى دارد و نقاشى بر آن نقـش مى كند, آياتى از قرآن بر آن مى نـويسد و نامهاى ائمه(ع) را بر كناره هايـش ثبت مـى كنـد. پـرسيـدم: سـرور مـن, ايـن لوح چيست؟

فرمـود: ايـن براى داخل قبـرم است. مرا روى آن مـى گذارنـد. (يا تكيه مى دهند) هر روز به قبر خود مى روم, يك جزء قرآن مى خوانـم و بيرون مـىآيـم ... آنگاه روز, ماه و سال دقيق وفاتـش را به مـن گفت و اضـافه كـرد كه در ايـن قبـر دفـن مـى شـوم.

چون از نزد او بيرون آمدم, تاريخى كه گفته بـود, نگاشتـم. مدتى بعد, او بيمـار شـد و سـرانجـام در دهمـان تـاريخ وفـات يـافت.

محمـد در آخـر جمـادىالاول سـال 305 يا 304 درگذشت و كنـار قبـر مادرش در بغداد به خاك سپرده شد. بر مرقدش بنايـى ساختند كه به گفته شيخ طـوسـى[ در عصـر وى] مـردم به زيارت آن مـى شتـافتنـد.

ابوالقاسم حسين بن روح نوبختى

وى, كه از صحـابه مخصـوص امام عسكـرى و وكيل و كـارگزار محمـد بـن عثمان بـود, در سـال 305هـ .ق به امـر امـام عصـر, به نيابت برگزيده شد.

حسيـن, ايرانـى نژاد و از خانـدان ((نـوبخت)) بـود. هنگام عيادت نايب دوم از سـوى حضـرت انتخاب شـد. وقتـى محمـد بـن عثمان وفات يافت, حسيـن بـن روح بقيه روز را در خانه او مانـد. خـادم محمـد بـن عثمان عصا, صندوقچه و كتابـى را, كه از محمد مانده بـود, به وى سپرد. حسين بـن روح وقتـى آنها را ديـد, گفت: ايـن عصا از آن مولايـم امام عسكرى است; صندوقچه حاوى انگشتر امامان است و قنوت ائمه در كتاب ثبت شده است. پـس از مدتى, اوليـن نامه در يكشنبه پنجـم شـوال سيصـد و پنج هجرى قمرى, از ناحيه مقدس امام عصر(ع) به وى رسيد.

 در آن نامه چنين نوشته بود: ((ماوى[ حسيـن بـن روح] را مـى شناسيـم. خداوند تمام خوبيها و خشنـوديهاى خـود را به او بشناساند و با عنايات خود او را خـوشحال كنـد. از نامه او آگاه شديم و به او در مسـووليتـى كه به او واگذار كرده ايـم, اطمينان داريـم. او نزد ما مقامـى دارد كه سبب خشنـودى او است. خـداوند احسانـش را به او افزونتر كنـد)). حسيـن بـن روح, كه بيست و يك سال نيابت امام را بر عهده داشت, از مقام علمى والايى برخـوردار بـود. او كتابـى در فقه به نام ((التاءديب)) نـوشت كه علماى آن روز حوزه علميه قـم محتوايش را تاءييد كرده بودند. فقهاى بزرگ شهر قـم در آن عصر با تمام علـم و فقاهت از وى پيروى مـى كردند.

((على بن بابويه)); محدث نامدار قم, براى ديدار با حسيـن بـن روح به بغداد رفت, و پاسخ پـرسشهايـش را از وى دريافت كرد و به قـم بازگشت. حسيـن بـن روح پايگاه اجتماعى و مـوقعيت دينى والايى كسب كرد تا آنجا كه همه مخالفان و موافقانـش او را خردمندتريـن مرد زمانه مى دانستند. البته ايـن امر همان فقاهت, دانـش و تقواى او بـود. او در برابر متعصبان و قدرتمندان روزگارش ماءمور به تقيه بـود. با ايـن همه, از سال 312 ـ 317هـ .ق گرفتار زنـدان خليفه مقتدر عباسى شد. اما در ايـن مدت هـم به وسيله چند وكيل كارهاى شيعيان را سر و سامان داد.

از نكات مهمى كه در زمان وى روى داد, موضوع برخـورد با كتابهاى گمراه كننده بود. ابـوجعفر محمد بن علـى شلمغانى معروف به ((ابـن ابى العزاقر)) كه از علماى صاحب تاءليف بـود, به خاطر جاه طلبى و حسادت ادعاى نيابت كرد و آراى فاسد ديگرى, كه حلـول و تناسخ را تاءييد مـى كرد, بر زبان راند. مـدتـى بعد, بر دست حسيـن بـن روح نامه اى از امام زمـان در لعن وى صـادر شـد. در پـى ايـن واقعه, مردم نزد حسيـن بـن روح آمـدنـد و از تكليفشان در مقابل كتابهاى شلمغانـى ـ كه خانه هايشان را پر كرده بـود ـ پرسيدنـد؟ او پاسخ داد: همان را مى گويـم كه ابـومحمد حسـن بـن على عسكرى(ع) فرموده است.

 وقتـى در بـاره كتـابهاى بنـى فضـال از امـام حسـن عسكــرى پرسيدند, حضرت فرمـود: آنچه از ما روايت كرده اند, بپذيريد و هر چه از خود گفته اند, ترك كنيد. ابوالقاسم حسيـن بـن روح نوبختى سـرانجـام در 18 شعبـان سـال 326 وفات يافت و در محله نـوبختيه بغداد به خاك سپرده شد. شيخ عباس قمى مى نويسد: ايـن مزار در يك خانه شخصى واقع شده كه اگر كسى بخـواهد وارد آن شود, نخست بايد از صاحبخانه اجازه بگيرد. آن وقت داخل شـود ... هنـوز اهل خيرى پيدا نشـده تا ايـن خانه را بخرد و صحـن مناسبـى همراه با چنـد ايوان و حوض در اطراف آن بسازد. ايـن كار, علاوه بر تعظيـم صاحب بزرگـوار آن, محل اجتماع و پناهگاه شيعيان در شهر بغداد خـواهد شد.

ابوالحسن على بن محمد سمرى

حسيـن بـن روح پـس از بيست و يك سـال تلاش, به دستـور امام عصـر, شخصيت گرانقدر بغداد به نام ((علـى بـن محمد سمرى)) را به نيابت معرفى كرد.

علـى بـن محمـد از شعبان 326 تا نيمه شعبان 329هـ .ق نيابت امام را بر عهده گرفت. ولى هنگام مرگ كسى را, به عنوان جانشيـن خـود معرفى نكرد. شيخ طوسى به نقل از احمد بـن محمد صفوانى, مى نويسد: ابوالقاسم, حسيـن بـن روح به ابوالحسـن; محمد سمرى امر نيابت را وصيت كرد.

سمرى هـم همان كارهايى كه نـوبختى مى كرد, انجام داد. وقتى زمان مرگ على بـن محمد فرا رسيد, شيعيان به حضور مـن آمدند و از وكيل و نايبـش پرسيدند: او گفت: ماءمـور نيستـم, به عنوان نايب, كسى را معرفـى كنـم! شيخ صـدوق نيز مـى نـويسـد: هنگام وفـات, از او خواستند جانشينـى معرفـى كند, گفت: خدا را امرى است كه خـود به انجام مى رساند. از علـى بـى محمد كرامات بسيار ديده شد كه هر يك كمال ايمانـش را نشان مـى دهد. از جمله خبرى است كه صدوق ده سال بعد از شـروع غيبت از صالح بـن شعيب طالقانـى نقل مـى كنـد. صالح مى گويد: ((احمد بن ابراهيـم بـن محلد)) به مـن گفت: در بغداد نزد مشايخ و علما رسيدم. در آن مجلـس ((علـى بـن محمـد سمرى)) بـدون مقدمه گفت:

خدا ((على بن حسيـن بـن بابـويه[ ((پدر صدوق] را رحمت كند. مشايخ تاريخ اين روز را يادداشت كردند. بعد خبر رسيد كه على بـن حسيـن بـن بابويه در همان روز درگذشته است. همچنيـن ((ابـوجعفـر محمـد بن على بن حسين بن بابويه)) به نقل از ((احمد بـن حسن)) مى گويد: در همـان سـالـى كه ابـوالحسـن سمـرى رحلت كـرد, در بغداد بــودم. چند روز پيـش از وفات نزدش رفتـم و توقيعى را به مردم نشان داد كه در آن نوشته بود:

اى علـى بـن محمـد سمرى, خـداوند پاداش برادرانت را در سـوگ تـو بيشتر كند.

تو تا شـش روز ديگر خواهى مرد. پـس امور خود را سامان بده و به هيچ كس وصيت نكـن. زيرا غيبت كامل واقع شده, ظهورى نخواهد بود; مگر به اجازه خداى تعالى; و ايـن پس از مدت درازى خواهد بود كه دلها را سختى و قساوت فرا گيرد و زميـن از جـور و ستـم پر شـود

چرا براى سلامتى امام زمان (عج) دعا مى‏کنیم؟


چرا براى سلامتى امام زمان (عج) دعا مى‏کنیم؟  


چرا براى سلامتى امام زمان (عجل الله تعالی ق) دعا مى‏کنیم؟

 دلیل دعا کردن براى‏سلامتى‏امام عصر چیست؟ در حالى‏که خداى‏منان اراده دارد ایشان زنده و سلامت‏بمانند، آیا اصلا امکان دارد آن وجود مبارک دچار کسالت‏شوند؟

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست

هر کجا هست‏خدایا به سلامت دارش ۱

دعا از هر حیث مخصوصا براى‏سلامتى‏امام زمان (عج) آثار و برکات فراوانى دارد که برخى عبارتند از:

۱ . دعا نشان‏گر علاقه و محبت مسلمانان به ایشان است . اگر چه دوستى‏تمام ائمه معصومین علیهم‏السلام بخشى‏از ایمان و شرط قبولى‏اعمال است، در عین حال دعا کردن در حق امام زمان (عج) موجب ازدیاد محبت آن حضرت در دل و در نتیجه موجب تقویت ایمان مى‏گردد .

۲ . دعا اظهار تجدید عهد و پیمان با آن حضرت است و محتواى‏پیمان با آن حضرت را دین دارى، شریعت محورى‏و تصمیم قلبى‏بر اطاعت امر امام علیه‏السلام و یارى‏رساندن او با نثار جان و مال تشکیل مى‏دهد .

تجدید بیعت‏با آن حضرت علیه‏السلام کارى است که بعد از هر نماز از نمازهاى پنجگانه یا در هر روز و یا در هر جمعه انجام آن مستحب است . هر روز بعد از نماز صبح، دعاهایى‏که مربوط به وجود مبارک امام عصر (عج) است، خوانده شود، بسیار مفید و مؤثر خواهد بود .

دعاى‏شریف «اللهم بلغ مولاى‏صاحب الزمان صلوات الله علیه عن جمیع المؤمنین ...» و نیز «دعاى‏عهد» شاهدى‏براى‏این سخن است . ۲

۳ . دعا سبب زنده نگه داشتن یاد امام غایب در دل منتظران مى‏گردد . یاد امام زمان (عج) توجه به ارزش هاى

دین و اصول اخلاقى را در دل‏ها زنده مى‏کند و غفلت از یاد امام، یکى‏از دلایل عمده پژمردگى‏و سستى‏ارزش هاى الهى‏وانسانى‏در جوامع اسلامى است .

دلت گر که یک لحظه غافل نشیند، خدنگ بلا بر دل دل نشیند

۴ . کسى‏که سلامتى‏امام زمانش برایش مهم است، مسلما آزردن آن حضرت برایش سخت است; در نتیجه دعا براى‏سلامتى‏آن حضرت، انسان را به انجام کارهایى‏وامى‏دارد که موجب خشنودى‏آن حضرت و در نتیجه سبب رسیدن به مقام رضوان الهى‏مى‏گردد .

۵ . دعا بسیار مؤثر است و موجب فرج آن حضرت و نیز فرج و گشایش در زندگى‏مؤمنان مى‏شود .

۶ . دعا موجب قرب الهى‏است . امام مهدى (عج) در خصوص زیارت آل یس مى‏فرمایند: «هرگاه خواستید به وسیله ما به خداوند و به ما توجه کنید، این زیارت را که از جانب خداوند انشا شده است، بخوانید» . ۳

این زیارت که از جهات مختلف محتوایى عمیق دارد، بسیار مورد تاکید و سفارش قرار گرفته است . این زیارت از ابتدا تا انتها، دعاى براى سلامتى، تندرستى و بهروزى امام زمان (عج) است; «السلام علیک یا خلیفه الله و ناصر حقه ... السلام علیک حین تصبح و تمسى، السلام علیک فى‏الیل اذا یغشى‏و النهار اذا تجلى ... السلام علیک بجوامع السلام ... ; سلام بر تو اى جانشین خدا و یارى کننده حق ... درود و سلام بر تو هنگامى که صبح و شام کنى، درود و تهیت الهى‏بر تو در شب که همه جا را فراگیرد و در روز، در وقتى‏که نور دهد (یعنى‏سلام بر تو در هر صبح و شام) ... ، درود بر تو درودى‏همه جانبه ...» .

در دعاى بعد از این زیارت نیز معانى بلندى نهفته است; مانند: خدایا او (امام زمان «عج‏») را از شر هر متجاوز و سرکشى‏و از شر همه خلق خود پناه ده و او را از حوادث یومیه، از پیش رو و از پشت‏سر و از طرف چپ، حفظ و نگه‏دارى‏کن و از این که آسیب و گزندى به او برسد، جلوگیرى‏کن و در خصوص او، رسولت و خاندان رسولت را حفظ نما و به دست مبارکش عدل و داد را پدیدار نما! «اللهم اعذه من شر کل باغ و طاغ و من شر جمیع خلقک و احفظه من بین یدیه و من خلقه و عن یمینه و عن شماله و احرسه و امنعه من ان یوصل الیه بسوء واحفظ فیه رسولک و آل رسولک واظهر به العدل ...» .

در پایان سخن لازم است‏یادآور شویم که دعا کردن براى‏سلامتى‏و فرج آن حضرت، اطاعت از امر خداوند و نیز اهل بیت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله است; «و هر که خدا و رسولش را اطاعت کند و خداترس و پرهیزکار باشد، چنین کسى‏به فوز و سعادت خواهد رسید» .۴

آخرین نکته این است که هر چند طبق وعده الهى‏حضرت زنده و باقى‏هستند تا زمانى‏که پرچم توحید و عدل را در همه جهان به اهتزاز درآورند، ولى‏بالاخره بشر هستند ودر معرض آفات جسمانى‏و بلاهاى طبیعى و ممکن است مریض شوند و دچار کسالت گردند و از این نظر دعاى‏ما براى‏سلامتى‏حضرت و حفظ ایشان از این آفات و حوادث، بدون شک در سلامتى‏وجود آن عزیز عالم وجود و آخرین در صدف امامت و ولایت، مؤثر و مفید است .


پی نوشتها

۱ . دیوان حافظ، ص‏۲۲۳ .

۲ . قمى، مفاتیح الجنان، ص‏۸۹۱و۸۹۲ .

۳ . همان، ص‏۸۶۳ .

۴ . نور (۲۴): ۵۲ .


عوامل پيدايش مدعيان دروغین:


عوامل پيدايش مدعيان دروغین(قسمت اول) 


عوامل متعددي در پيدايش مدعيان موثرند كه آن‌ها را به سه دسته تقسيم مي‌كنيم:

1. عوامل زمينه ساز (محرك): مجموعه عواملي ريشه‌اي كه در زمينه سازي و بسترسازي پيدايش مدعيان، نقش داشته است.

2. عوامل تسهيل كننده: عواملي كه سبب آسان‌تر شدن طرح ادعاهاي دروغين يا گرايش مردم به چنين ادعاهايي است.

3. عوامل شتاب زا (كاتاليزور): عواملي كه روند رو به جلوي ادعاهاي دروغين و گرايش مردم به آن را سرعت بيشتر مي‌بخشد.

اكنون به شرح و تبيين اين عوامل مي‌پردازيم:

عوامل زمينه ساز

1. نجات باوري مهدوي

آنچه به ماهيت شور انگيز و انقلابي امامت در تشيع مي‌افزايد، اصل مهدويت است. انتظار فرج و اميد به ظهور امام غايب، اميدواري شيعه را براي پيروزي نهايي بر ظلم و ستم و سامان يافتن جهان مي‌فهماند. همين پيوند معنادار بين ظهور امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف و تشكيل حكومت حق، بهانة برخي «فعاليت‌هاي تندروانه» مي‌شود.

شيعيان در هر دوره‌اي انتظار داشتند منجي رهايي‌بخش به نام «قائم» قيام كند و آنان را از آزارها و فشارهاي سياسي روزگار برهاند. درست است كه در پس پرده برخي از ادعاها، اغراض شخصي و مادي و بهره برداري‌هاي سياسي وجود داشت؛ اما بيش از همه، اين موج شديد مهدي خواهي و نجات طلبي بود كه موجب تطبيق ناآگاهانه و عموماً غير مغرضانه مهدي موعود بر امامان شيعه يا افراد ديگري از خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مي‌شد.

با عنايت به چنين انتظاري، پس از درگذشتن هر امام، رحلت او در باور دسته‌اي از افراد نمي‌گنجيد؛ چرا كه قائم، بايد پيش از مرگ خود، بساط ستم را بر مي‌چيد و با پر كردن زمين از عدل و داد، رسالتش را به اتمام مي‌رساند؛ از اين روي، اين دسته يا به انكار درگذشت امام معتقد مي‌شدند يا حداقل انتظار آن‌ها اين بود كه امام، بعد از رحلتش دوباره به زمين برگردد و وظيفه خود را تمام كند.

مرحوم آيت الله حاج شيخ حسين لنكراني رحمت الله عليه دربارة گرايش مردم به علي محمد باب مي‌گويد:

اين باور تحرك بخش اسلامي و شيعي مهدويت بود كه (البته با خطاي تشخيص مصداق)، و صحنه گرداني بازيگران سياسي، غوغاي بابيت را در ايران اسلام و شيعه برانگيخت و جمعي از شيعيان (ساده لوح) را حول پرچم كسي گرد آورد كه مدعي باب امام عصر بود و با نداي «يا صاحب‌الزمان» به تهورهاي بعضاً كم نظير و شگفت انگيز در برابر قواي حكومت وا داشت (كوچك‌زاده، 1378: ص85).

آفريقا را فراموش نكنيم؛ سرزميني كه از زمان راه‌يابي اسلام به آن، منطقه‌اي پر استعداد در پذيرش مفاهيم موعودباوري و مهدويت بوده است. اين پديده، معلول ستم خلفاي اموي و عباسي در صدر اسلام و ظلم مستعمران در سده‌هاي اخير است.

تثبيت مفهوم مهدويت با رويكرد نجات بخشي، زمينه مؤثري در ايجاد جريانات ديني و سياسي در آفريقا بوده است. ظلم و ستم موجود و محروميت شديد مردم آفريقا، «مهدويت» را در آن سرزمين، قوت مي‌بخشد. اگر سرزمين آفريقا را زادگاه «مدعيان مهدويت» بدانيم، راه دوري نرفته‌ايم. اين امر، با توجه به زمينه‌هاي رواني و اجتماعي ناشي از وجود بي‌عدالتي و تبعيض در آفريقا سبب شد مهدي سوداني بيشترين بهره را از آموزه مهدويت ببرد.

سودان تا اوايل دهه هشتاد قرن نوزدهم ميلادي از ناحيه سه گروه تحت ستم بود: استعمارگران انگليسي، حكام و مأموران ترك و مصري و اشراف و ملّاكان و تجار بزرگ محلي و منطقه اي (موثقي، 1374: ص224). اين فشارها و ظلم‌ها به تدريج اعتراضات گسترده‌اي را همراه داشت. البته مهم‌ترين مسأله مورد اعتراض، هجوم و حضور بيگانگان و اروپاييان بود. توده‌هاي مردم محروم و مسلمانِ اقوام بربر، هسته مركزي جنبش اصلاحي و ضد استعماري را آغاز كردند. رهبري اين جنبش گسترده كه از سال 1881م آغاز شد، كسي نبود جز محمد احمد بن عبدالله (1843-1885م) معروف به مهدي سوداني (هالت ـ ام ـ دبليو، 1366: ص92).

مؤلف كتاب مسلمانان آفريقا مي‌نويسد: «ظهور مهدي در بخش آفريقاي شمالي يك پديده خاص است» (كوك، 1373: ص70).

2. جهل و ناداني مردم

دين، بسياري اوقات، آماج بهره‌برداري‌هاي نادرست قرار مي‌گيرد. مردم، با عشق و احساس، بر گرد دين حلقه مي‌زنند و اگر از آموزه‌هاي آن به درستي آگاهي نداشته باشند، در دام شيادان گرفتار خواهند شد.

ناآگاهي‌هاي مردم ايران در زمان قاجاريه، يكي از مهم‌ترين علل گرايش عده‌اي به سيد علي محمدباب بود. مرحوم آيت الله حاج شيخ حسين لنكراني رحمت الله عليه بر اين باور است:

بابيان فداكار و جان فشان اوليه كه در قيام‌هاي خوني زمان باب شركت داشتند و خود را به آب و آتش مي‌زدند، بابي و بهايي (به معنايي كه امروزه از اين كلمات مراد مي‌كنيم) نبودند؛ بلكه شيعياني ساده لوح و ره گم كرده بودند كه در تشخيص «مصداق» به خطا رفته، به عشق هواداري از صاحب الزمان و قائم موعود، اسير مشتي بازيگران سياسي شده بودند (عبداللهي، 1371: ص72).

علت اصلي تأثيرگذاري و رشد مدعيان دروغين مهدويت، جهل مردم است. بدون ترديد، مي‌توان ناداني را عامل اصلي همه انحرافات در تاريخ اسلام دانست. بسياري از افرادي كه در دام چنين مدعياني گرفتار مي‌شوند، در حقيقت جويندگان آب هستند؛ اما چون آب واقعي را نديده و نشناخته‌اند، به دنبال سراب راه افتاده‌اند.

3. نابساماني‌هاي اجتماعي و اقتصادي

اميرالمؤمنين عليه السلام دربارة فقر در كارايي ذهن مي‌فرمايد: الفقر يُخرِسُ الفطن عَن حجتِهِ (سيد رضي، بي‌تا: ح3)؛ تهيدستي، مرد زيرك را در برهان كند مي‌سازد.

آيا با چنين دل مشغولي‌اي مي‌توان از چنين شخصي انتظار داشت در زندگي روزمره خود، سهم لازم دينداري را بپردازد و خود را برابر انديشه و نظرهاي التقاطي حفظ كند. شايد راز آن كه گفته شد فقر زمينه ساز كفر است (كليني، 1405: ج2، ص307)، همين نكته باشد.

تأملي در قيام فاطميان كه با ادعاهاي مهدويت «عبيدالله المهدي» همراه بود و همچنين قيام و ادعاي مهدويت «مهدي سوداني» در شمال آفريقا ما را به اين نكته رهنمون مي‌سازد كه نابساماني‌هاي اجتماعي و اقتصادي و فقر شديد مردم، بستر مناسبي براي طرح اين گونه ادعاها و گرايش شديد مردم فراهم مي‌ساخت. در اواخر قرن سوم و هم زمان با قيام فاطميان، مغرب و افريقيه از نظر اقتصادي از وضعيت مطلوبي برخوردار نبودند. و اين بحران‌هاي اقتصادي، جامعه افريقيه و مغرب را دستخوش تغيير كرد (چلونگر، 1381: 221).

اوضاع نابسامان نظام سياسي، اقتصادي و اجتماعي ايران در دوران قاجار نيز بستر اجتماعي مناسبي براي ظهور بابيه را فراهم ساخت. اين اوضاع، در يك نگرش كلي عبارت بود از:

الف. انحطاط نظام سياسي ايران؛

ب. فساد زايد الوصف حكومت و نخبگان سياسي؛

ج. رقابت استعمار براي كسب منافع ملي مردم ايران؛

ه‍. اعطاي امتيازات گوناگون به بيگانگان و غارت ذخاير ملي؛

و. فقر عمومي و بي‌سوادي گسترده (كاتوزيان، 1373: ص76).

4. فزون طلبي و زياده خواهي

دلبستگي به دنيا، يكي از زمينه‌هاي افكار التقاطي و منحرف است كه متأسفانه دامن انديشه مهدويت را نيز در بر مي‌گيرد. اين زياده خواهي و دنياطلبي، تحت عناوين مختلفي مي‌گنجد كه عبارتند از:

4-1. تضعيف رقيب

در طول تاريخ مي‌بينيم عده‌اي براي تضعيف رقيب و در كشاكش رقابت‌هاي سياسي و نظامي، انديشه اصيل مهدويت را هم بي‌نصيب نگذاشته و با اتهاماتي واهي، رقيب را به ادعاي مهدويت متهم مي‌كنند؛ براي مثال عده‌اي بر اين باورند كه «مختار بن ابي عبيده ثقفي» براي پيشرفت نهضت و قيامش مهدويت «محمد بن حنفيه» را مطرح كرد؛ ولي بررسي‌ها و كاوش‌هاي تاريخي، ما را به اين نكته رهنمون مي‌سازد كه اين، اتهامي واهي است؛ زيرا دشمنان مختار درصدد بودند كه اولاً: چهره قيام مختار را از حالت يك قيام مذهبي به يك قيام اعتقادي تبديل كرده و آن را بدعتي در دين اسلام معرفي نمايند. ثانياً: اين تبليغات منفي، بهانه‌اي براي سركوب ديگر قيام‌هاي شيعي باشد (صفري فروشاني، 1378: ص85 و 86).

نمونه‌اي ديگر، «عبدالله بن معاويه بن عبدالله بن جعفر بن ابي طالب» است كه[3] در سال 127ق‍ در كوفه بر ضد فرماندار منصوب بني اميه قيام كرد. وي در جنگي كه بين او و «ابن هبيره»، سردار سپاه بني اميه روي داد، شكست خورد و در سال 129 ق در هرات كشته شد (جزري، 1407: ج5، ص5).

عبدالله از دو سو مورد حمله بود؛ هم از سوي بني اميه كه بر ضد آن‌ها قيام كرده بود و هم از سوي بني عباس كه او را رقيب اصلي خود مي‌دانستند. اين هر دو گروه، تبليغات وسيعي را بر ضد او به راه انداخته بودند. اتهام ادعاي مهدويت او نيز صرفاً براي تضعيف و خرافي جلوه دادن عقايد بود (صفري فروشاني، همان: ص91).

4-2. ادامه حيات فرقه اي

بعضي از سران فرقه‌هاي غلات مانند مغيريّه، از قيام‌هاي علويان بر ضد حكومت عباسي سوء استفاده مي‌كردند و با ادعاي مهدويت، سعي در جذب نيرو به سوي خود داشتند. مغيريّه ادعا داشتند محمد بن عبدالله بن حسن معروف به نفس زكيه كه بر ضد بني عباس و حكومت منصور قيام كرد و كشته شد، مهدي است و كشته نشده است؛ بلكه در كوه‌هاي ناحيه حاجز بين مكه و نجد قرار دارد.

4-3. سوء استفاده‌هاي مالي

عده‌اي با مطرح كردن مهدويت امامي از امامان شيعه كه از دنيا رفته بود، خود را جانشين او در زمان غيبتش معرفي مي‌كردند و بدين وسيله براي خود مال و مقامي كسب مي‌كردند. مهم‌ترين مصداق اين جريان، سران «واقفيه» مي‌باشند. سران اين فرقه پس از شهادت امام كاظم عليه السلام به دلايلي از جمله سوء استفاده‌هاي مالي، امامت حضرت رضا عليه السلام را نپذيرفتند و ادعا كردند موسي بن جعفر عليه السلام همان مهدي است و در غيبت به سر مي‌برد.

اين انحراف كه بسياري از عالمان و راويان شيعه را در كام خود فرو برد، به چندين شعبه تقسيم شد و مشكلات فراواني را براي امامان بعدي به وجود آورد. شيخ طوسي رحمت الله عليه مي‌نويسد:

اولين كساني كه قائل به وقف شدند، علي بن ابي حمزه بطائني، زياد بن مروان قندي و عثمان بن عيسي رواسي بودند كه به طمع اموال، به دنيا رو كردند و گروهي را با پرداختن اموالي كه خود به خيانت برداشته بودند، با خود همراه نمودند …. يونس بن عبد الرحمان گفته است: در زمان شهادت امام كاظم عليه السلام نزد نمايندگان آن حضرت، اموال زيادي بود كه طمع در آن‌ها باعث شد در آن امام توقف كنند و وفاتش را انكار كنند (تا اموال را به امام بعدي نپردازند) و براي خود بردارند. نزد زياد بن مروان، هفتاد هزار دينار و نزد علي بن ابي حمزه، سي هزار دينار بود. من كه حقيقت امامت امام رضا عليه السلام را دريافتم، مردم را به او دعوت كردم؛ اما آن دو نفر بيست هزار دينار براي من فرستادند و پيغام دادند كه دست از اين كار بردار. ما تو را بي‌نياز مي‌كنيم؛ ولي من امتناع كردم و آنان بناي دشمني با مرا گذاشتند (طوسي، 1417: ص63 و 64).

در زمان غيبت صغرا و نيابت نايب دوم، محمد بن عثمان رحمت الله عليه، «محمد بن علي بن بلال» به همين انگيزه ادعاي نيابت كرد. او از راويان حديث و از وكلاي قديمي بغداد بود كه روابط نزديكي با امامان معصوم عليهم السلام داشت. با وجود اين، او نيابت نايب دوم را انكار كرد و مدعي وكالت از جانب امام دوازدهم عليه السلام شد و وجوهي را كه بايد به محمد بن عثمان مي‌داد، نزد خود نگاه مي‌داشت (طوسي، 1348: ص579). موقعيت اجتماعي «محمد بن علي بن بلال» ميان شيعيان كه موجب شد ادعاي او مورد توجه عده‌اي قرار گيرد، محمد بن عثمان را واداشت براي حل اين مشكل، ترتيب ديدار او با امام عليه السلام را بدهد؛ از اين رو در ملاقاتي مخفيانه، محمد بن عثمان، او را با امام روبه‌رو كرد (همو، بي‌تا: ص26).

5. باورهاي غلط

انديشه مهدويت، از يك سو علل و عواملي دارد و از سويي ديگر، اهداف و اغراضي عالي. عده‌اي عالمانه يا جاهلانه، عامدانه يا غافلانه، آموزه مهدويت را به گونه‌اي تفسير كرده‌اند كه يا علل و عوامل پيدايش اين رخداد را دستخوش تغيير مي‌كند و آن را دگرگون جلوه مي‌دهد يا اهداف‌ آن را به گونه‌اي معرفي مي‌كند كه با اهداف واقعي آن و متون روايي و پژوهش‌هاي عميق و علمي ناسازگار است. برخي از اين باورهاي غلط عبارتند از:

5-1. تعيين وقت ظهور

امامان معصوم عليهم السلام بر عدم تعيين زماني براي ظهور مهدي موعود عجل الله تعالي فرجه الشريف بسيار تأكيد داشتند (كليني، همان: ج1، ص368) و حتي تعيين كنندگان زمان معين براي ظهور را دروغ گو ناميدند (همان)؛ ولي در طول تاريخ، عده‌اي به جاي پرداختن به برهان، فقط براي تحريك احساسات و بدون در نظر گرفتن عواقب آن، درباره ظهور وعده‌هاي دروغين خود به مردم القا مي‌كردند و همين امر، زمينه را براي پيدايش مدعيان دروغين فراهم مي‌ساخت.

سيد كاظم رشتي، شاگرد شيخ احمد احسايي، از كساني است كه بدون در نظر گرفتن روايات معصومان عليهم السلام به نزديكي ظهور حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف بشارت مي‌داد. وي، در نزديكي‌هاي وفاتش امام غايب طبق اصطلاح شيخيه (يعني ظهور حقيقت و روح امام در قالب شخص معين) را بسيار نزديك مي‌دانست و هميشه به شاگردانش گوشزد مي‌كرد: «زود است كه پس از من، امام غايب ظاهر گردد». وي اين مژده و پيشگويي را بارها مطرح كرده و مي‌گفت: «شايد امام غايب، كسي كه روح امام در او ظاهر مي‌شود) ميان شماها باشد». و به شاگردان و پيروانش تأكيد مي‌كرد: «بر يكايك شما لازم است كه شهرها را بگردد و نداي امام غائب را اجابت كند» (مدرسي چهاردهي، 1345: ص20).

بر همين اساس، نخستين پيروان سيد علي محمد باب را شيخيان متعصبي تشكيل مي‌دادند كه بنابر آموزه‌هاي سيد كاظم رشتي منتظر ظهور امام عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف بودند. جالب آن كه عده‌اي چون «ملاحسين بشرويه اي» در مسجد كوفه در انتظار ظهور حضرت اعتكاف كردند و چون خبر «بابيت» سيد علي محمد باب به آنان رسيد، نزد سيد علي محمد رفته و ضمن پذيرش دعوت او، از مبلّغان سرسخت او شدند (موسوي بجنوردي، 1381: ج13، ص34).

5-2. مهدويت نوعي

در باب مهدويت، عقيده شيعه اين است كه مهدويت خاصه صحيح و مقبول است؛ به اين معنا كه مهدي اين امت، يك فرد معين است كه موعود امت‌ها و ملت‌ها بوده و ابعاد و ويژگي‌هاي او مشخص است؛ ولي بعضي از صوفيه، قائل به مهدويت نوعيه بوده يا هستند؛ به اين معنا كه عقيده دارند در هر عصري و دوره بايد يك مهدي وجود داشته باشد كه ويژگي‌ها و خواص مهدويت و هادويت را داشته باشد. آنان بر اين باورند كه هيچ عصري خالي از يك مهدي هادي نيست و ضرورتي هم ندارد كه مشخص شود از نسل چه كسي است و چه خصوصياتي دارد (نفيسي، 1373: ص57).

اين تفكر صوفيانه در عده‌اي رسوخ كرد و گاهي با انديشه‌هاي فلسفي در آميخت و عناوين و اصطلاحات تازه‌اي به بازار علم وارد كرد. طرح اين قضيه فلسفي با مشرب صوفيانه، يكي از علت‌هاي طرح و گرايش انديشه‌اي با عنوان مهدويت نوعيه شد؛ به اين معنا كه مقام مهدويت بلكه نبوت در سلوك عارفانه و صوفيانه براي كسي كه به مرحله فنا يا مرحله ولايت كبرا دست يابد، ميسر است؛ بنابراين نگرش كاملاً صوفيانه مهدويت يك مفهوم و عنوان است كه مي‌تواند مصاديق متعددي داشته باشد. عده‌اي با سوء استفاده از چنين طرز تفكري، خود را مهدي موعود ناميدند. در اين ميان، انگيزه‌هاي سياسي گرايش به عقيده مهدويت نوعيه نيز نبايد مورد غفلت واقع شود؛ اهدافي كه از سوي خلفاي اموي و عباسي براي انحراف امت اسلامي و تضعيف جايگاه حقيقي امامت و ولايت در نظر بود.

ادعاي مهدويت «محمد بن فلاح»[4] و «محمد بن عبدالله نوربخش»[5] با تفكر و انديشه صوفيانه آميخته شده بود و آنان در همين راستا ادعاي مهدويت كردند.

5-3. نگاه سطحي و عاطفي به آموزه مهدويت

يكي از ريشه‌هاي انحراف و تحريف در پديده مهدويت، نگاه «سطحي» به آن است؛ يعني صرفاً نقل گزارشي از ظهور حضرت بدون توجه به فلسفه و انگيزه قيام، پيامدها و آثار حكومت جهاني حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف. با چنين رهيافت نقل گرايانه محضي است كه با نقليات و روايات تاريخي «متهافت» و «متناقض» از پديده مهدي مواجهيم كه اساساً تحليل عقلاني درباره آن ديده نمي‌شود. اين خود عاملي مي‌شود تا به عمق حادثه راه نيافته، نقل‌ها و فهم‌هاي متفاوت و متهافت از حكومت حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف بازشناسي و نقد نشود.

عوامل تاريخي خاص از جمله مهجوريت و مغلوبيت سياسي‌ـ اجتماعي در قرون متمادي، عاملي شد تا مسلمانان، رويكردي «عاطفي» به آموزه مهدوي داشته باشند؛ در نتيجه از كانون انديشه مهدويت، كمترين بهره‌برداري معرفتي ـ معنويتي انجام شد. اين خود دستمايه‌اي شد تا برخي شيادان، خود را مهدي زمان جا زنند و از ظرفيت‌هاي عاطفي مسملين سوء استفاده كنند كه چنين مشكلي هنوز هم ادامه دارد.

6. حمايت‌هاي بيگانگان

همه كساني كه درك عميق و دقيقي از تاريخ معاصر دارند، مي‌دانند كه بابيه، بهائيه و ازليه در ايران و قاديانيه در هند، مسلك‌هايي هستند كه دست سياست، آن‌ها را به صورت دين در آورد و به جان ملت مسلمان ايران انداخت، تا از رهگذر تفسيرهاي ارتجاعي و خرافاتي آنها، و ايجاد اختلاف در جامعه اسلامي، هسته پويايي دين اسلام و مذهب تشيّع در ايران گرفته شود و راه براي سيطره استعمار هموار گردد.

در تهاجم پيروان مسلك‌هاي استعماري به دين و هويت ملي، سه هدف اساسي دنبال مي‌شد:

1. خارج كردن دين از حوزه اجتماعي و در رأس آن، سياست و حكومت؛

2. توجيه حضور استعمار در كشور به عنوان يگانه عامل تجدد و ترقي؛

3. تثبيت نيروهاي غرب گرا در اركان سياست گذاري و تصميم گيري كشور (جمعي از نويسندگان، 1386: ص323).

مسلك‌هاي استعماري بابيه و بهائيه دقيقاً همين اهداف را تعقيب مي‌كنند. سر لوحه آموزه‌هاي اين مسلك ها، جدايي دين از حوزه سياست و حكومت است.

بزرگ‌ترين مشكل استعمار براي حضور در كشورهاي اسلامي ـ علاوه بر ماهيت سياسي دين و سياسي بودن مسلمانان ـ وجود برخي احكام حماسي و تحرك بخش اسلام مثل احكام جهاد بود. بهائيت از اين جنبه نيز در خدمت استعمار قرار گرفت؛ براي نمونه، حسينعلي بهاء[6]، همچون قادياني در هند، مأموريت داشت يكي ديگر از احكام مترقي اسلام يعني حكم جهاد را متزلزل سازد، تا اين مانع بزرگ نيز از راه استعمار برداشته شود. او مي‌گويد: «اين ظهور،‌رجعيت كبري و عنايت عظمي است كه حكم جهاد را در كتاب محو كرده است (اشراق خاوري، 128 بديع: ص217).

توجه به مستندات زير، روابط پشت پرده بابيت و بهائيت با روسيه تزاري را به خوبي روشن مي‌سازد:

1. تشكيل اولين مركز تبليغي مهم بهايي در خاورميانه (با عنوان مشرق الاذكار) در عشق آباد روسيه و با حمايت آشكار روس‌ها (جمعي از نويسندگان، 1386: ص29).

2. برادر، شوهر خواهر و خواهرزاده حسينعلي بهاء در استخدام سفارت روسيه بودند و خود بها نيز در جريان ترور نافرجام ناصرالدين شاه توسط بابيان، با حمايت جدي و پيگير سفير روسيه «پرنس دالگوركي» از زندان و اعدام نجات يافت و با محافظت سفارت روسيه از ايران خارج شد (همان).

3. پيشنهاد «پرنس دالگوركي» به حسينعلي بهاء پس از آزادي از زندان مبني بر سفر به روسيه، و نيز بدرقه رسمي بهاء تا مرز عراق توسط كارگران سفارت روسيه نيز گام‌هاي بعدي سفارت روسيه در حمايت از حسينعلي نوري است (شهبازي، 1382: ش27، ص20).

پيوند بهائيت با دولت انگليس در سده اخير، از مسائلي است كه مي‌توان گفت بين مورخان و آگاهان رشته تاريخ و سياست، نوعي «اجماع» بر آن وجود دارد.[7] در دوران عباس افندي[8] معروف به عبد البهاء (1921-1844م) حكومت عثماني فرو پاشيد و انگلستان، متصرفات اين حكومت را به چنگ آورد. عبد البهاء با اربابان تازه فلسطيني روابط تنگاتنگي برقرار كرد؛ چنانكه در مراسم خاصي، مقامات انگليسي فلسطين به او لقب «سِر» (sir) دادند؛ لقبي كه از طرف شاه انگليس عطا مي‌شود و پاداش خدمت مهم به امپراتوري است. بعدها نيز ژنرال آللنبي به نمايندگي از دربار لندن نشان شواليه (Knight hood) را به عباس افندي عطا كرد.

قادياني نيز كه در سال 1880م ادعاي مهدويت را مطرح كرد، از حمايت سرشار دولت انگليس برخوردار بود. وي در نوشته‌هايش مردم را براي اطاعت از دولت انگليس و همدردي با آنان ترغيب كرد (فرمانيان، 1382: ش17، ص152). وي در سال 1897م در جشن تولد شصت سالگي ملكه انگلستان نوشتن رساله‌اي به نام «تحفه قيصريه» را آغاز كرد و در آن، ملكه را سايه خدا برشمرد و اطاعت او را اطاعت از خدا ياد كرد. جالب آن كه وي مراد از «أولوا الأمر» در آيه 59 سوره نساء را ملكه انگلستان مي‌دانست.

بزرگ‌ترين خدمت قادياني به استعمار، فتواي او بر حرمت جهاد بود. وي با اين‌كه در صفوف مسلمانان بود، جهاد را براي مسلمانان جايز نمي‌دانست. او مي‌گفت: خدا محتاج به شمشير نيست؛ بلكه دين خود را با آيات آسماني تأييد خواهد كرد (بهشتي، 1386: ص147).

عوامل تسهيل كننده

1. تكليف گريزي و اباحه گري

بين پيروان هر مكتب، هستند كساني كه انگيزه گردن نهادن به بايدها و نبايدها را ندارند و هميشه و همه گاه تلاش مي‌ورزند از زير بار تكليف، شانه خالي كنند؛ اما براي اين امر، توجيهي ندارند؛ لذا از خانواده و جامعه بيرون رانده مي‌شوند. همچنين عده‌اي بي‌اعتقادند و نمي‌توانند بي‌اعتقادي خود را بروز دهند؛ زيرا جامعه و خانواده آنان بر شالوده دينداري بنا شده است و كار آنان، شنا بر جريان خلاف است. اين افراد، در جامعه دينداران، خود را زنداني مي‌پندارند و هميشه براي خود راه فراري مي‌جويند؛ از اين روي با هر نغمه‌اي كه با هواها و هوس‌هاي اينان همراه باشد، همنوا مي‌شوند و با هر حركتي كه بي‌تقوايي و لاابالي گري اينان را ناديده انگارد يا براي آن توجيه و مبنايي درست كنند، همراه مي‌شوند.

درباره محمد بن نصير نميري از مدعيان دروغين نيابت در دوران غيبت صغرا مي‌گويند وي قائل به اباحي گري بود و همة محرمات را حلال مي‌دانست. وي لواط را جايز مي‌دانست و مي‌گفت از ناحيه مفعول، نشانه تواضع و فروتني و از ناحيه فاعل يكي از شهوات و طيبات است و خداوند هيچ كدام از اين دو (تواضع و طيبات) را حرام نكرده است. [9]

انگيزه‌هاي مهم گرايش شماري از جوانان به مسلك بابيت و بهائيت، همين آسان گيري و بي‌پروايي اخلاقي بوده كه اين مسلك از آن سخن مي‌گفته است. رهبران بابيت، به نام اصلاح دين و تمدن و نوآوري، مرزهاي شرعي ميان زن و مرد و پوشش زن را در اسلام به سخره مي‌گرفتند و براي تبليغ مرام خود و جذب جوانان به سوي مسلك خود از زنان استفاده مي‌كردند.

قرة العين[10] از نخستين زنان گرونده به باب است كه در محفل بابيان و هواداران خود، بي‌حجاب آشكار مي‌شده، منبر مي‌رفته است. در يكي از سخنراني‌هاي خود، خطاب به بابيان مي‌گفته است: «اي اصحاب! اين روزگار، از ايام فترت شمرده مي‌شود. امروز تكاليف شرعيه، يك باره ساقط است و اين صوم و صلات كاري بيهوده است (انصاري، 1382: ص80)».

2. بي‌تفاوتي خواص

انسان، موجودي اجتماعي است و همواره تكامل و پيشرفت خود را در همبستگي و تعامل با جامعه مي‌بيند؛ لذا انسان و جامعه داراي رابطه دو سويه تأثيرپذيري و تأثيرگذاري هستند. مردم نيز از حيث تأثيرات متقابل به دو گروه تأثيرگذار و تأثيرپذير تقسيم مي‌شوند. از ديدگاه جامعه شناسي، گروه تأثيرگذار «خواص» و گروه تأثيرپذير را «عوام» مي‌نامند. با نگاهي دقيق به جوامع پيشين، در مي‌يابيم كه عوام و خواص، در دوره‌هاي مختلف منشأ تحولات تاريخي بوده‌اند؛ به گونه‌اي كه هر پديده تاريخي، حاصل نوع عملكرد اين دو طايفه و تعامل آنها است.

مرز ميان خواص و عوام همان بصيرت و آگاهي است. در رشد و پيدايش مدعيان دروغين مهدويت عملكرد خواص بسيار مؤثر است. نكته پر اهميت آن است كه بسياري از ادعاهاي دروغين در آغاز پيدايي، كم اهميت جلوه مي‌كردند. در واقع، در مقطع ايجاد اين انحراف ها، كمتر كسي فكر مي‌كرد كه يك جريان كوچك و كم اثر، روزي به صورت يك فرقه و جريان، در تاريخ بماند و موجبات انحرافات گوناگون اخلاقي، اجتماعي و اعتقادي را فراهم آورد. طبعاً اگر در زمان مناسب، عالمان و حاكمان متعهد و مسؤول با اين گونه انحرافات برخورد مي‌كردند و با افشاگري يا رديّه نويسي و حتي ايجاد محدوديت، مانع از عضوگيري و گسترش آن جريان ميان مردم مي‌شدند، ميزان اثرگذاري آن محدود مي‌شد، و طبعاً ‌در راستاي زمان، اثري از آن باقي نمي‌ماند.

3. جعل احاديث

عقيده به مهدي موعود، چنان در ذهن و قلب مردم رسوخ كرده بود كه از همان صدر اسلام در انتظار ظهورش بودند. اين انتظار، در ايام هرج و مرج و بحران‌ها و حوادث ناگوار تاريخي، شدت مي‌يافت. طبيعي است كه جاعلان حديث نيز از اين قضيه سوء استفاده كرده و به جعل حديث و تغيير متن آن مي‌پرداختند.

در اين ميان، مدعيان مهدويت نيز براي پيشبرد ادعاي خويش از روايات جعلي مدد مي‌جستند؛ براي مثال، براي گسترش هرچه بيشتر ادعاي مهدويت «عبيدالله المهدي» در آفريقا، داعيان اسماعيليه بر اساس بعضي رواياتِ منسوب به اهل بيت عليهم السلام كه ظهور مهدي از مغرب خواهد بود، رواياتي جعل كرده و پيش بيني مي‌كردند ظهور، در سال غلبه فاطميان بر آفريقا خواهد بود. آنان از امام هادي عليه السلامروايتي نقل مي‌كردند كه در سال 254ق فرموده است: «با گذشت چهل و دو سال، بلا و گرفتاري‌اي كه گرفتار آن هستيد، رفع خواهد شد» (قاضي نعمان، بي‌تا: ص73).

مبلغان اسماعيلي براي جلب اقوام بربر و باديه نشين به مهدويت، احاديثي جعل كردند كه طبق اين احاديث، مهدي موعود از بين اقوام شيعه نشين ظهور خواهد كرد. بيشتر اين احاديث، ظهور مهدي را از نواحي دور دست كشورها و كناره‌هاي سرزمين‌هاي آباد مانند «زاب» در آفريقا و «سوس» در مغرب تعيين مي‌كرد (ابن خلدون، 1363: ج1، ص328).

5. برداشت‌هاي ناصحيح از روايات

كاوش‌ها و جستارهايي كه درباره احاديث صورت مي‌گيرد، بايد بر مبناي اصول و مباني موجود در قرآن و سنت اصيل و ترديدناپذير باشد، نه آن‌كه بر اساس دست‌مايه‌هاي ذهني جاري در جامعه باشد. در اينجا قصد بررسي روش‌هاي چگونگي برخورد با روايات در ميان نيست؛ بلكه قصد داريم با بيان مثالي، چگونگي تفسير ناروا از احاديث مهدويت و سوء استفاده از آن در موضوع مدعيان دروغين را روشن كنيم.

يكي از نشانه‌هاي ظهور حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف، طلوع خورشيد از سمت مغرب گفته شده است.[11] روايات مربوط به اين نشانه، بيشتر در منابع اهل سنت آمده و آنچه در كتاب‌هاي شيعه وجود دارد، همان مضمون را تكرار كرده است. بخش عمده اين احاديث، ذيل آيه 158 سوره انعام وارد شده است. اسماعيليان، از اين روايات سوء استفاده كردند و با برداشتي ناروا آن را بر مهدي فاطمي تطبيق نمودند؛ زيرا وي از منطقه «مغرب» در شمال آفريقا قيام كرد.

قاضي نعمان مورخ اسماعيلي مذهب (متوفاي 363ق) نيز ضمن گزارش اين حديث، آن را پيش‌گويي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم درباره مهدي فاطمي دانسته است. وي مي‌نويسد:

رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم مي‌فرمايد: «در سال سي‌صد هجري خورشيد از مغرب طلوع خواهد كرد». اين، حديث مشهوري است و تا كنون خورشيد از مغرب طلوع نكرده و پس از اين هم نخواهد كرد؛ پس مقصود رسول خدا، قيام مهدي از مغرب است و مهدي همان خورشيدي است كه فرموده سي‌صد سال پس از هجرت من طلوع خواهد كرد.[12]

عوامل شتاب‌زا

1. نمونه‌سازي بر اساس نشانه‌هاي مهدي موعود

بايد اذعان كرد كه در طول تاريخ، از هيچ يك از نشانه‌هاي مهدي موعود، چون «غيبت» سوء استفاده نشده است. مسأله غيبت امام دوازدهم، هم زمان با گسترش رسالت الهي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در جامعه اسلامي مطرح شد و اولين سخنان درباره غيبت مهدي عليه السلام از زبان آن حضرت صادر گرديد (صدوق، 1405: ص286). بر همين اساس امامان عليهم السلام نيز هر زمان به فراخور حال و وضعيت جامعه، موضوع غيبت امام دوازدهم را به شيعيان گوشزد مي‌كردند. انبوه رواياتي كه تا زمان امام صادق عليه السلام براي شيعيان نقل شده بود، مسأله غيبت را براي بسياري از ايشان به باوري مسلم تبديل كرده بود كه در وقوع آن شك نداشتند؛ و از امام عليه السلام درباره چگونگي آن مي‌پرسيدند (همان: ص243) با نزديك شدن زمان غيبت، گفتار امامان عليهم السلام در اين باب تصريح بيشتري داشته و اساساً به عنوان يك سنت الهي مطرح شده كه در امت‌هاي پيشين معمول بوده است.

فراواني رواياتي كه از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم درباره غيبت مهدي عليه السلام نقل شده بود و آگاهي‌هايي كه از سوي امامان عليهم السلام صورت گرفته بود، سبب شد كه غيبت به صورت يك باور عمومي و واقعه‌اي مسلم و حتمي در آيد و همين امر، زمينة بهره‌برداري‌هاي منفي بسياري از فرقه‌ها را فراهم كرد؛ از جمله عباسيان و اسماعيليه پيش از ظهور علني و فراگير شدن خود ده‌ها سال به دعوت مخفيانه مردم و حركت‌هاي پنهاني روي آوردند. عباسيان نيز علاوه بر مخفي نگاه داشتن نام رهبر خود در طول نهضت، چهل روز يا دو ماه ابوالعباس سفاح را كه لقب و صفات مهدي به او داده شده بود، در كوفه پنهان كردند و پس از بيعت با او گفتند: ما اين نهضت را به دست عيسي بن مريم خواهيم داد (طبري، بي‌تا: ج7، ص423). اسماعيليه معتقد بودند امامانشان مستورند و بعد از آنان، مهدي ظهور خواهد كرد (همان: ص428).

مهم‌ترين فرقه‌اي كه بيشترين سوء استفاده را از روايات غيبت كرد، «واقفيه» بودند. آنان ادعا كردند كه حضرت موسي بن جعفر عليه السلام همان مهدي است و در غيبت به سر مي‌برد و گزارش شهادت آن حضرت را توجيه كردند. جالب آن‌كه اولين كتاب‌ها در موضوع «غيبت» به وسيله برخي از سران واقفيه و به منظور اثبات مدعاي خود درباره غايب شدن امام هفتم عليه السلام نوشته شد كه در آن، ضمن بيان روايات منقول از امامان، به طرح مسأله غيبت پرداختند. علي بن حسن طائي[13] معروف به طاطري و ابن سماعه[14] هر دو از سران واقفيه مي‌باشند كه اولين كتاب‌هاي غيبت را نگاشتند. اين كتاب‌ها در فاصله پنجاه سال پيش از آغاز غيبت امام دوازدهم عليه السلام نوشته شد.

از مواردي كه مدل سازي بر اساس نشانه‌هاي مهدي موعود را بستري مناسب براي پيشبرد قيام خود قرار دادند مي‌توان به «حارث بن سريج» اشاره كرد كه در سال 116 ق همراه جهم بن صفوان بر ضد بني اميه قيام كرد. او سياه مي‌پوشيد و پرچم‌هايش سياه بود. حارث، ميان پيروان خود اين گونه اشاعه داد كه او همان صاحب «رايات سود» است كه زمينه را براي حكومت آل محمد فراهم مي‌كند (ابراهيم حسن، 1967: ج2، ص5).

منصور دوانيقي نيز فرزندش، محمد را مهدي لقب داد به اين گمان كه او همان مهدي موعود باشد (مسعودي، 1409: ج1، ص330) او از روايت «اسمه اسمي و اسم أبيه اسم أبي»[15] سوء استفاده كرد.

«ابن تومرت» از مدعيان مهدويت براي خود نسب نامه‌اي علوي ساخت، تا «مهدي» بودن وي با روايتي كه فرموده «مهدي از عترت من است يا از اولاد من است»[16] هماهنگ باشد.

«محمد بن عبدالله نوربخش» نيز همانندي نامش با نام پيغمبر، سبب كمك به وي در ادعاي مهدويت شد. وي كه اصرار داشت اين مطابقت اسمي با پيغمبر هرچه شامل‌تر باشد، پسر خود را قاسم ناميد تا نام كاملش چنين شود: ابوالقاسم، محمد بن عبدالله (الشيبي، 1385: ص313).

طرفداران مهدي سوداني، وجود خال بر گونه او را نشانه مهدويت وي مي‌دانستند (محمد حسن، 1373: ص233).

علي محمد باب نيز كه شنيده بود امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف از مكه با شمشير ظهور مي‌كند و در جاي ديگر سخن از درفش‌هاي سياهي مي‌رفت كه از خراسان بيرون مي‌آيد، براي آن‌كه خويش را با حديث‌هاي ذكر شده هماهنگ كند، ملاحسين بشرويه‌اي را به خراسان مي‌فرستد تا به جمع آوري عده‌اي مشغول شود و سپس با پرچم‌هاي سياه به سوي شيراز حركت كنند. علي محمد هم با چنين استنباطي عازم مكه شد تا با شمشير ظاهر گردد. البته چنين به نظرمي رسد كه علي محمد، به جاي مكه به بوشهر رفته است (افراسيابي، 1382: ص14).

2. عوامل روان شناختي

به رغم توسعه بيش از پيش همه رشته‌هاي علوم اجتماعي و از جمله روان شناسي و با وجود تلاش بي‌وقفه روان‌شناسان براي شناخت انسان‌ها، انسان هم چنان موجودي ناشناخته است. با وجود آن‌كه برخي از ابعاد و زواياي وجودي انسان‌ها و كنش‌ها و واكنش‌هاي فردي و اجتماعي مورد واكاوي عملي و نظري قرار گرفته است؛ ولي فاصله زيادي تا درك كامل انسان‌ها و كنش‌ها و واكنش‌هاي وي باقي مانده است.

در ساده‌ترين تعريف، روان شناسي، به مثابه دانشي معرفي شده است كه ما را به دقايق كردار و كنه رفتار آدمي و هر موجود زنده‌اي رهنمون مي‌سازد (پارسا، 1366: ص2). به هر ترتيب، در علت يابي و شناسايي زمينه‌هاي پيدايش مدعيان دروغين، به عنوان يك وسيله براي دستيابي به اهداف مورد نظر، مي‌توان بر دانش روان شناسي تأكيد ورزيد. برخي عوامل روان‌شناختي پيدايش اين گونه ادّعاها عبارتند از:

2-1. ناكامي

در مقابل ناكامي ها، تحمل افراد و گروه‌ها متفاوت است. مفهوم «آستانه تحمل ناكامي» اصطلاحي است كه بيانگر توانايي مختلف فرد و گروه‌هاي اجتماعي برابر ناكامي‌ها است، بدون اين‌كه منجر به بروز رفتارهاي غير عادي شود. حاصل ناكامي، شكست و تحقير انسان‌ها است. ناكامي‌هاي دوران كودكي، ناكامي‌هاي اقتصادي، سياسي، اجتماعي، شكست در زندگي زناشويي، در فعاليت‌هاي مختلف اجتماعي و تحقيرهاي روا شده در طول دوران زندگي از جانب ديگران در حوزه‌هاي مختلف، به واكنش‌هاي غير عادي افراد مي‌انجامد (همان: ص25).

تأمل در ادعاهاي هر يك از مدعيان دروغين در عصر حاضر كه صرفاً در راستاي سودجويي‌هاي مالي و اخلاقي مطرح مي‌شوند، نشان مي‌دهد بسياري از اين ادعاها از ناكامي‌هايي در زندگي نشأت مي‌گيرد.

2-2. احساس محروميت

احساس محروميت نسبي، نارضايتي و احساس ضرر را ميان قوميت‌ها برده و آن را دروني مي‌كند. اين احساس، توده‌هاي قومي را به عنوان يك مجموعه محروم و تحت ستم براي رفع محروميت بر مي‌انگيزاند. در عين اين‌كه احساس محروميت مي‌تواند بيانگر واقعيت محروميت باشد، مي‌تواند جعلي و توهمي نيز باشد. اين ساختگي بودن و خيال پردازانه بودن، مي‌تواند توسط ديگران نيز ايجاد و القا شود.

ميان مدعيان مهدويت، فاطميان از اين موضوع بيشترين بهره را بردند. در طول چندين سال، مبلغان فاطمي با بهره گيري از ابزارهاي تبليغاتي، تلاش مضاعفي را براي گسترش احساس محروميت قوم بربر با هدف پيشبرد قيام، به زعامت اسماعيليان، به انجام رساندند. طرح هميشگي محروميت‌هاي فرهنگي و سياسي قوم بربر در شمال آفريقا از راه‌هاي گوناگون، در تحريك قوم بربر و اعتقاد آنان به مهدويت عبيدالله المهدي بسيار مؤثر و كارساز بود.

2-3. پيش‌داوري‌هاي ذهني

پيش‌داوري عبارت است از واكنشي كه يك شخص به كسي يا چيزي پيش از هرگونه تجربه واقعي انجام مي‌دهد. پيش‌داوري بيشتر با بار و مضمون منفي همراه است. از سويي اين برداشت‌ها و پيش‌داوري‌ها زمينه ساز بروز و استمرار تنش‌ها و بحران‌ها است، و از سوي ديگر، منبع اصلي تفكرات غير اصولي است.

پيش‌داوري ذهني هر گروه در آموزه مهدويت، نحوه برخورد آنان با اين آموزه را نشان مي‌دهد؛ براي نمونه اين پيش‌داوري يا تصور قالبي كه حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف هنگام ظهور با خشونت هرچه تمام‌تر با ديگران مقابله مي‌كند، از پيش‌داوري‌هاي ذهني در اين زمينه است.

پيش‌داوري‌هاي ذهني مردم فقير و ستم كشيده شمال آفريقا، به پيشبرد ادعاي مهدويت عبيدالله المهدي كمك شاياني مي‌كرد. ابوعبدالله شيعي به اقوام بربر افريقيه مي‌گفت: مهدي موعود، زنده است و بين آن‌ها زندگي مي‌كند (قاضي نعمان، بي‌تا: ص73). آنان نيز مهدي موعود را بين خود جست و جو مي‌كردند. نقل رواياتي با اين مضمون كه مهدي موعود از سرزمين مغرب طلوع خواهد كرد نيز بر پيش‌داوري ذهني مردم ستم كشيده آفريقا افزود.

3. عوام فريبي

عوام فريبي بدين معنا است كه شخصي به جاي استدلال و اقامه برهان براي اثبات يك عقيده، سعي مي‌كند از راه تحريك احساسات و هيجان‌هاي جمعي پيش رود و نوعي اقبال عمومي نسبت به نتيجه مطلوب خود به دست آورد. شخص عوام فريب، در صدد است به ديگران القا كند اگر سخنان او را نپذيرند، گويي با جمع مخالفت كرده است.

در عوام فريبي مطلب، چنان به فرد القا مي‌شود كه مي‌پندارد همة اطرافيان آن را پذيرفته‌اند و نپذيرفتن آن، جا ماندن از كاروان است (خندان، 1380: ص75). از مصاديق عوام فريبي مي‌توان به اين موارد اشاره كرد:

3-1. زهد فروشي

زهد فروشي خود عاملي ديگر در رشد و گرايش به مدعيان مهدويت است. آنان، ميان توده مسلمين كه مقابل تنزل اخلاق و روح دنياپرستي، يك روحيه منفي به خود گرفته بودند، مورد تعظيم و احترام قرار مي‌گرفتند و از اين نظر، اسباب تشويق و دلگرمي و در نتيجه نفوذ معنوي آن‌ها فراهم بود.

قاضي نعمان در دعائم الاسلام مي‌نويسد:

شيوه و روش همراه زهد، تواضع، وقار و وفاي به عهد و امانت ابوعبدالله شيعي موجب خوش‌نامي و تخريب هرچه بيشتر شخصيت والي افريقا شد و زمينه را براي پذيرش و گرايش مردم به مهدويت «عبيدالله المهدي» مهيا ساخت (قاضي نعمان، 1963: ص154).

كشي رحمت الله عليه معتقد است وفاداري مردم به «احمد بن هلال عبرتايي» كه در غيبت صغرا ادعاي نيابت كرد، عمدتاً از اعتقاد روحاني و دروني منشعب نمي‌شده؛ بلكه ناشي از رياكاري‌هاي عرفاني او بوده است (طوسي، 1348: ش1020).

ابن خلدون نيز معتقد است زهد فروشي و رياكاري‌هاي عرفاني «محمد بن تومرت» تأثير بسزايي در گرايش مردم به وي داشته است. ابن خلدون مي‌نويسد. «وي، هيچ گاه زن نگرفت و جامه وي عبايي خشن بود» (ابن خلدون، همان: ج5، ص240).

محمد بن فلاح حركت خود را با اقدامات صوفيانه‌اي آغاز كرد. يك بار به مدت يك سال تمام در مسجد جامع كوفه اعتكاف كرد. غذايش اندكي آرد جو بود كه با آن مي‌زيست. سپس با هيأتي صوفيانه دعاوي خود را آشكار كرد (هالت و دالي، 1366: ص287).

دربارة مهدي سوداني نيز در سودان شايع شد كه وي عابد و متصوف و صاحب رؤياها و شنونده صداهاي ويژه‌اي است. عدم توجه به ظواهر ديني و بخشش هدايايي كه براي او مي‌آوردند، در چشم فقرا و عموم مردم، چهره‌اي زاهدانه و بي‌اعتنا به دنيا براي او مي‌ساخت؛ به خصوص كه وي مردم را به اسلام اصيل فرا مي‌خواند (همان: ص100).

3-2. ادعاهاي واهي

از موارد عوام فريبي، ادعاهاي واهي و غير قابل اثبات است. دربارة «مهدي سوداني» نقل شده است كه مي‌گفت:

در بيداري به حضور حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم رسيدم. همراه حضرت، خلفاي راشد و پيامبران گذشته چون خضر نبي حاضر بودند. حضرت دستم را گرفته و بر صندلي مخصوص خود نشاند و به من فرمود: «تو مهدي منتظَر هستي».[17]

نتيجه

در جمع‌بندي آنچه گذشت، جاي ترديد باقي نمي‌ماند كه:

ادعاهاي دروغين مهدويّت به يك باره رخ نمي‌نمايند؛ بلكه زمينه‌هاي فكري، سياسي، اجتماعي، اخلاقي و اقتصادي در پيدايي آن‌ها اثرگذارند. چالش ها، نزاع‌ها و كشمكش‌هاي سياسي، قبيله‌اي، عقيدتي و فكري، فقر اقتصادي و فرهنگي، سرخوردگي مردم و نبود انسان‌هاي روشنگر و راهنما زمينه را براي اين‌كه هر روز كسي سربرآورد، بانگي سر دهد و بدعتي ساز كند، آماده مي‌سازد. مذهب‌ها و مسلك‌هاي انحرافي، در مرداب مي‌رويند. وقتي مردماني به سبب فقر فرهنگي و دور افتادن از آيين ناب و فقر اقتصادي و برق تازيه‌هاي استبداد، از پويايي باز ايستند و زمين‌گير شوند، كم كم به مرداب تبديل مي‌شوند. و در اين مرداب است كه گياهان تلخ، سمي و كشنده مي‌رويند.

علت تأخير ظهور:

علت تأخير ظهور  

1- امام صادق(ع) فرمود: بي ترديد براي صاحب الامر(ع) غيبتي است كه هر اهل باطلي در آن به شك مي‌افتد، راوي از علت غيبت سؤال كرد. حضرت فرمود: غيبت به سبب امري است كه اجازه نداريم آن را براي شما بيان كنيم... غيبت سرّي از اسرار الهي ولي چون مي‌دانيم كه خداوند بزرگ حكيم است مي‌پذيريم كه همه كارهاي او حكمت است اگر چه علت آن كارها براي ما معلوم نباشد.

كمال ج 2 باب 44 ح 11 ص 204

2- امام باقر(ع): وقتي خداوند همراهي و هم‌نشيني ما را براي قومي خوش ندارد ما را از ميان آنها بر مي‌گيرد.

علل الشرايع ص 244 ب 179

3- امام رضا(ع): براي اينكه آن زمان كه با شمشير قيام مي‌كند كسي بر عهده او بيعتي نداشته باشد.

كمال ج2 ب44 ح4 ص232

4- امام كاظم(ع):

هنگامي كه پنجمين فرزندم غايب شد مواظب دين خود باشيد تا كسي شما را از آن بيرون نكند براي صاحب اين امر غيبتي خواهد بود كه گروهي ار پيروان او از اعتقاد خود دست برمي‌دارند و اين غيبت آزموني است كه خداوند با آن بندگانش را امتحان مي‌كند.

غيبت طوسي ف5 ح 284 ص173

5- امام صادق(ع):

امام منتظر، پيش از قيام خود، مدتي از چشم‌ها غايب خواهد شد. از علت آن سؤال شد حضرت فرمود بر جان خويش بيمناك است.

كمال ج2 ب44 ح7 ص233

البته روايات بيشتر از اينها علت بيان كرده است كه ما مهمترين آنها را ذكر كرديم.

بررسي تاريخي و ريشه‌يابي زمينه‌هاي غيبت

بر هر پژوهشگر تاريخ زندگاني ائمه دوازده گانه‌ اين موضوع مسلم است كه هر چه ما از عصر امام علي عليه السلام بيشتر فاصله مي‌گيريم از ميزان حضور امامان معصوم در متن و قايع جامعه كاسته شده و فشار و تهديدات خلفاي جور از يك سو و نااهلي مردم زمانه از سوي ديگر سبب مي‌گردد كه روز به روز از تعداد ياران باوفا و در گرداگرد ائمه عصر كم شده و در نتيجه ايشان خود را در غربت و تنهايي بيشتري احساس كنند. به بيان ديگر، جامعه‌ي اسلامي روز به روز لياقت خود را براي پذيرش امام معصوم بيشتر از دست داده تا جايي كه هر چه به عصر غيبت صغري نزديكتر مي‌شويم از ارتباط مستقيم ائمه مردم و حضور عملي ايشان در جامعه كمتر مي‌شود چنانكه در زندگاني امام هادي و امام عسكري(ع) اين نكته به خوبي مشهود است و مي‌بينيم كه امام هادي(ع) در حدود سي سال پيش از ميلاد امام عصر(ع)رفته رفته ارتباط خود را با مردم زمان خويش كم كرده و جز با قليلي از ياران خاص خود تماس نمي‌گرفتند امام عسكري(ع) نيز كه در عصر خود بيشتر از طريق مكاتبه و نامه‌نگاري با ياران خود ارتباط برقرار مي‌كردند و بسياري از امور شيعيان خود را از طريق نمايندگان و وكلايي كه تعيين فرموده بودند حل و فصل مي‌كردند و كمتر با آنها به طور مستقيم مواجه مي‌شدند.

 براي روشن‌تر شدن اين موضوع عباراتي را كه (مسعودي) در اثبات الوصية آورده، نقل مي‌كنيم: امام هادي(ع) خود را از بسياري از ياران و شيعيانشان پوشيده مي‌داشتند و جز تعدادي اندكي از ياران خاص آن حضرت ايشان را نمي‌ديدند و هنگامي كه نوبت به امام حسن عسكري(ع) رسيد ايشان چه با ياران خاص خود و چه با مردم عادي از پشت پرده سخن مي‌گفتند و كسي ايشان را نمي‌ديد مگر در هنگامي كه آن حضرت براي رفتن به دارالخلافة از خانه خارج مي‌شد.

البته بعضي از تاريخ نگاران كلام مسعودي را مبالغه آميز توصيف كرده‌اند اما در مجموع مي‌توان از اين كلام و به قرينه ساير اسناد تاريخي استفاده نمود كه ارتباط امام هادي و امام عسكري(عليهماالسلام) با جامعه بسيار تقليل يافته بوده و آن دو امام بر شيوه‌ي ائمه قبل از خود نبوده و با مردم ارتباط چنداني نداشته‌اند.

امام عصر(ع) در بيان علت تأخير ظهور مي‌فرمايند: « چنانچه شيعيان ما كه خداوند توفيق طاعتشان دهد در راه ايفاي پيماني كه بر دوش دارند همدل مي‌شدند ميمنت ملاقات ما از ايشان به تأخير مي‌افتاد و سعادت ديدار ما زودتر نصيب آنان مي‌گشت، ديداري بر مبناي شناختي راستين و صداقتي از آنان نسبت به ما.»

حاصل كلام ما در اينجا اين مي‌شود كه چون ميان قابليتها و شايستگيهاي ذاتي مردم براي پذيرش امام معصوم داده و از ارزشهاي الهي فاصله بگيرد امام معصوم و ميزان حضور امام در جامعه ارتباطي متقابل وجود دارد، به هر اندازه كه جامعه شايستگي و لياقت خود را از دست نيز كه يكي از تجليات رحمت الهي به شمار مي‌آيد، از جامعه فاصله گرفته و از حضور خود در جامعه مي‌كاهد چرا كه رحمت الهي درجايي فرود مي‌آيد كه سزاوار رحمت باشد به تعبير ديگر به مصداق قاعده‌اي كه قرآن كريم بيان مي‌دارد: ذلك بان الله لم يك مغيرا نعمة انعمها علي قوم حتي يغيرا و ما بانفسهم...» آنگاه كه جامعه اسلامي دگرگون شد و مسلمانان از نظر دروني تغيير يافته و ارزشهاي الهي خود را از دست دادند، خداوند نيز نعمت وجود امام معصوم در ميان مردم را كه از بزرگترين نعمتهاي الهي به شمار مي‌آيد از آنها گرفت. و امام رو در نقاب غيبت كشيد. شاهد بر اين مدعا روايتي است كه از امام محمد باقر عليه السلام نقل شده و در آن آمده است:

 « هنگامي كه خداوند از آفريدگانش خشمگين شود ما را از مجاورت با آنها دور مي‌سازد». باشد تا با گذشت اعصار مردم به خسارت بزرگي كه از ناحيه فقدان معصوم در ميان خود متحمل شده‌اند پي برده و بار ديگر آماده پذيرش نعمت بزرگ الهي يعني حضور مستمر امام معصوم در جامعه شوند اين معنا كه ظهور مجدد امام مترتب بر آماده شدن شرايط در جامعه اسلامي و وجود ياران و انصاري وفادار براي امام مي‌باشد از روايات متعددي استفاده مي‌شود از جمله روايتي كه از امام موسي كاظم(ع) نقل شد كه ايشان خطاب به يكي از ياران خود مي‌فرمايد: «...‌اي پسر بكير من به تو سخني را مي‌گويم كه پدران من نيز پيش از من آن را بر زبان رانده‌اند و آن اينكه اگر در ميان شما به تعداد كساني كه در جنگ بدر بودند وجود داشت قيام كننده ما ظهور مي‌كرد». موضوع يادشده از روايتي كه نعماني آن را در كتاب خود نقل كرده نيز استفاده مي‌شود...

بنابراين مي‌توان گفت علت اصلي غيبت امام عصر(ع)آماده نبودن اجتماع بشري براي پذيرش وجود پر بركت ايشان و عدم لياقت مردم براي بهره‌گيري از نعمت حضور امام معصوم در ميان خودشان است و تا اين مانع برطرف نگردد و به تعداد لازم ياران و انصار مخلص و فداكار براي آن حضرت وجود نداشته باشد زمان غيبت به سر نيامده و امام همچنان از ديده‌ها پنهان خواهند ماند.



دامن علقمه و باغ گل یاس یکیست

قمر هاشمیان بین همه ناس  یکیست

سیرکردم عدد ابجد ودیدم به حساب

نام زیبای اباصالح و عباس  یکیست

سیره حکومتی امام زمان (عج):

دوران پس از ظهور حضرت مهدى (عج) بدون شک، والاترین و شکوفاترین و ارج مندترین، فصل تاریخ انسانیت است. آن دوران، دورانى است که وعده هاى خداوند درباره ى خلافت مؤمنان و امامت مستضعفان و وارثت صالحان، عملى مى گردد و جهان با قدرت الهى آخرین پرچمدار عدالت و توحید، صحنه ى شکوه مندترین جلوه هاى عبادت پروردگار مى شود. در احادیث مختلف، گوشه هایى از عظمت آن دوران به تصویر کشیده شده است. ما، با استفاده از این احادیث، برخى از کارهایى را که امام زمان (عج) براى ایجاد جامعه اى متکامل و ایده ال، انجام مى دهند، اشاره مى کنیم:

۱ - حاکمیت اسلام در سراسر هستى

بعد از ظهور امام زمان(علیه السلام) عدّه اى علیه آن حضرت وارد جنگ مى شوند و سعى خواهند کرد تا از تشکیل حکومت عدل الهى بر روى زمین ـ که وعده ى آن، از سوى انبیا و امامان(علیهم السلام) داده شده است ـ جلوگیرى کنند. امام(علیه السلام) ابتدا، آنان را به راه حق دعوت خواهد کرد و اگر قبول نکردند، با آنان وارد کارزار مى شود و هرگونه فساد و کژى را نابود خواهد کرد.

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه ى (وَ قاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَکُونَ فِتْنَهٌ وَ یکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّهِ);(۱) مى فرماید: تأویل این آیه، هنوز نیامده است... پس زمانى که تأویل آن فرا رسد، مشرکان کشته مى شوند، مگر موحّد شوند و شرکى باقى نماند.(۲) و در حدیث دیگرى مى فرماید: با مشرکان جنگ مى کنند تا این که موحّد شوند و شریکى براى خدا قرار ندهند. چنان (امنیتى حاصل) مى شود که پیر زن کهنسال، از مشرق به مغرب مى رود، بدون آن که کسى جلوى او را بگیرد.(۳)

امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: إذا قام القائم لایبقى أرض إلّا نودى فیها شهاده أنْ لا إله إلّا الله و أنّ محمّداً رسول الله;(۴) زمانى که قائم(علیه السلام) قیام کند، هیچ سرزمینى نمى ماند، مگر این که نداى شهادتین (لا إله إلّا الله و محمّد رسول الله) در آن طنین اندازد.

 ۲ - احیاى قرآن و معارف قرآنى

امیرالمؤمنین(علیه السلام) با اشاره به قیام حضرت مهدى (عج) مى فرماید: کأنّی أنظر الى شیعتنا بمسجد الکوفه و قد ضربوا الفساطیط یعلّمون الناس القرآن کما اُنزل;(۵) گویا شیعیان ما اهل بیت(علیه السلام) را مى بینم که در مسجد کوفه گرد آمده اند و خیمه هایى برافراشته اند و در آن ها قرآن را آن چنان که نازل شده است، به مردم یاد مى دهند. بنابراین، محور حرکت نهضت جهانى امام مهدى، قرآن است و آن حضرت با تعلیم قرآن، آن را سرمشق زندگى انسان ها قرار خواهند داد. حضرت على(علیه السلام) در بیان احوال زمان ظهور امام مهدى (عج) مى فرماید: (امام مهدى) هواى نفس را به هدایت و رستگارى برمى گرداند، زمانى که مردم هدایت را به هواى نفس تبدیل کرده باشند، و رأى را به قرآن برمى گرداند، زمانى که مردم قرآن را به رأى و اندیشه مبدل کرده باشند.(۶)

۳ - گسترش عدالت و رفع ستم

مهم ترین شاخص قیام امام مهدى (عج) که تقریباً در اکثر روایات مربوط به آن حضرت ذکر شده است، ریشه کن ساختن ظلم و ستم و فراگیر کردن عدل و قسط در سراسر گیتى است، به گونه اى که مى توان ادعا کرد که جمله ى «یملأ الأرضَ قسطاً وعدلا کما ملئت ظلماً و جوراً» که در اکثر احادیث ذکر شده، هم تواتر لفظى دارد و هم تواتر معنوى. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) مى فرماید: قیامت بر پا نمى شود، مگر این که مردى از اهل بیت من که اسمش شبیه اسم من است، حاکم شود و زمین را پر از عدل و قسط کند، همان گونه که پر از ظلم و جور شده بود.(۷)

۴ - گرایش دوباره به اسلام حقیقى

بعد از وفات پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلّم) و واقعه ى سقیفه بنى ساعده، خلفا سعى کردند با منع نقل و تدوین احادیث پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) از روشن شدن جایگاه اهل بیت(علیه السلام) ـ که به عنوان مفسران دین اسلام و ثقل اصغر نقش هدایت جامعه را داشتند ـ جلوگیرى کنند و همین امر موجب شد تا انحرافات و گمراهى هایى که دامن گیر سایر ادیان شده بود، در میان مسلمانان نیز شیوع یابد و برخى عناصر یهودى و مسیحى، با کمک دستگاه خلافت، اسلام را مطابق سلیقه ى خود و مناسب با منافع حاکمان توجیه و تفسیر کنند و موجب جدایى هر چه بیش تر مردم از اهل بیت(علیهم السلام) شوند. افرادى مانند تمیم دارى، وهب بن منبه، کعب الاحبار، ابوهریره، عروه بین زبیر، عبدالله بن عمر، ... با تفسیرهایى که بیش تر با هواهاى نفسانى و خواسته هاى حاکمان مطابقت داشت از همان آغاز، موجب بروز برخى انحرافات و بعدها ایجاد فرقه هاى کلامى در زمان هاى بعد و... شدند و مردم را از چشمه ى علم اهل بیت(علیه السلام) محروم ساختند.

به همین دلیل، آن گاه که امام زمان(علیه السلام) قیام مى کند، به پیراستن دین اسلام از انحرافات و پیرایه هایى خواهد پرداخت که از سوى منحرفان بر دین اسلام تحمیل شده است و مردم را به اسلامى که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) آن را ابلاغ کرده بود، دعوت خواهد کرد. امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: زمانى که حضرت قائم(علیه السلام) قیام مى کند، مردم را مجدداً به اسلام فرا مى خواند و به امرى هدایت مى کند که فراموش شد و جمهور از آن منحرف شده اند...(۸)

۵ - فراوان شدن نعمت هاى دنیوى

یکى از مطالب مهم که در احادیث مربوط به امام زمان (عج) بر آن تأکید شده است، وفور نعمت هاى مادّى در زمان حکومت امام مهدى(علیه السلام) است. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم)مى فرماید: ... یظهر الله له کنوز الأرض و معادنها; خداوند، گنج هاى زمین و معادن آن را براى امام مهدى (عج) ظاهر خواهد کرد.(۹) از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که فرمود: ...هنگامى که قائم ما قیام کند، آسمان، باران خود را فرو خواهد ریخت و زمین، گیاهان خود را خواهد رویانید... به گونه اى که زن، میان عراق و شام راه خواهد رفت و همه جا بر روى گیاه پا خواهد گذاشت... .(۱۰)

۶ - عمران و آبادى

امام زمان(علیه السلام) علاوه بر هدایت دینى، اجتماعى، سیاسى، به امور دنیوى نیز رسیدگى مى کند و به عمران و آبادى شهرها و روستاها خواهد پرداخت. امام باقر(علیه السلام) مى فرماید: فلا یبقى فی الأرض خراب الّا عُمَّر;(۱۱) بر روى زمین، هیچ خرابى نخواهد بود، مگر این که آباد خواهد شد. مفضّل از امام صادق(علیه السلام) نقل مى کند که آن حضرت فرمود: هنگامى که قائم آل محمد(علیهم السلام) قیام کند، در پشت کوفه، مسجدى بنا خواهد کرد که هزار در دارد و خانه هاى کوفه به نهر کربلا متصل خواهد شد.(۱۲) در حدیث دیگرى نقل شده که امام مهدى(علیه السلام)راه ها را وسیع مى کند، آب هاى ناودان ها و فاضلاب ها را که به راه هاى عمومى مى ریزد، قطع مى کند و چیزهایى را موجب راه بندان مى شوند، رفع مى کند. خلاصه، امور شهرى را سامان خواهد داد.(۱۳)

۷ - تکامل علمى و عقلى مردم

امام مهدى (عج) با نهضت خود، درهاى رحمت را باز مى کند و موجب تکامل علوم و صنایع خواهد شد و علوم، چنان رشد و گسترش خواهد یافت که همه شگفت زده خواهند شد. امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: علم، بیست و هفت حرف است. تمام آن چه انبیا آورده اند، دو حرف است و مردم، تا امروز، بیش از آن دو حرف نمى شناسند. هنگامى که قائم ما(علیه السلام)قیام کند، بیست و پنج حرف را مى آورد و بین مردم توسعه خواهد داد و به دو حرف قبلى اضافه خواهد کرد تا بیست و هفت حرف کامل شود.(۱۴)

این حدیث، نشانه ى سرعت و شتاب زدگى و گسترش و توسعه ى علوم در میان مردم است که به دست امام مهدى (عج) صورت خواهد گرفت، به گونه اى که در مدّت حکومت آن حضرت، مردم، بیش از دَه برابر آن چه را از زمان خلقت تا زمان قیام آن حضرت از علم به دست آورده بودند، به دست خواهند آورد.

در روایت دیگرى امام باقر(علیه السلام) مى فرماید: هنگامى که قائم ما قیام کند، دست خود را بر روى سر بندگان خواهد گذاشت و بدین وسیله، عقل هاى آنان جمع مى شود و اخلاقشان کامل مى شود.(۱۵) از مجموع احادیث، استنباط مى شود که براى انسان، در دوره ى حکومت امام مهدى (عج) تمام ایده آل ها و آرزوهاى حقّى که دارد و ممکن است که بر آن ها دست بیازد، تحقّق خواهد یافت و از نظر علمى، اخلاقى، اقتصادى، امنیتى، ... به کمال مطلوب خود، خواهد رسید.

توصيه‌هاي امام زمان (علیه السلام) به شيعيان:


آنچه در پي می آيد توصيه‌هايي است كه امام عصر (علیه السلام) خطاب به شيعيان و پيروان اهل‌بيت (علیهم السلام) فرموده‌اند. براستي، چقدر به اينها عمل مي‌كنيم؟ ! ...

1. از خداوند ـ جل جلاله ـ بترسيد و تقوا پيشه كنيد.

2. به ما در بيرون آوردن شما از فتنه و امتحاني كه بر شما روي آورده است كمك كنيد.

3. عهد مي‌كنم كه هر كدام از شيعيان كه راه تقوا را در پيش گيرد و هر آنچه كه لازم است و حق خداست از مال خود خارج كند، از فتنه‌ي گمراه‌كننده و رنج‌هاي ظلماني در امان باشد.

4. هر كدام از شيعيان، در بخشش اموالي كه خداوند به او داده به كساني كه خداوند فرمان داده است بخل ورزد، در دنيا و آخرت زيانكار خواهد بود.

5. اگر شيعيان ما در وفا نمودن به عهد و پيماني كه از ايشان گرفته شد، همسو و يك‌دل شوند، ديدار ما از ايشان به تأخير نخواهد افتاد.

6. ظهور ما به تأخير نيفتاده مگر به سبب اعمال ناپسندي كه از ايشان سر مي‌زند و خبر آنها به ما مي‌رسد.

(توقيع به شيخ مفيد)

7. از خدا بترسيد ؛ و از ما اطاعت كنيد ؛ و از راه راست منحرف نگرديد.

8. نيت خود را ـ مطابق سنت آشكاري كه به شما گفتم ـ با دوستي، به سوي ما برگردانيد.

(توقيع به ابن ابي‌غانم قزويني و جماعتي از شيعيان)

9. اموال شما (خمس و زكات) را قبول نمي‌كنيم مگر اينكه پاك و طاهر باشد... هر كس مي‌خواهد عمل كند و هر كه نخواهد نكند ؛ چرا كه ما به آنچه شما داريد نيازي نداريم.

10. ظهور و فرج در دست خداست و كساني كه وقت راي آن تعيين مي‌كنند "دروغگو " هستند.

11. در مسايلي كه روي مي‌دهد به فقهاء مراجعه كنيد ؛ زيرا كه ايشان حجت من بر شمايند و من حجت خدايم بر ايشان.

12. منتفع شدن از من در ايام غيبتم، مانند استفاده از خورشيد است زماني كه ابر روي آن را پوشانده باشد.

13. درباره چيزهايي كه به درد شما نمي‌خورد سؤال نكنيد، و در دانستن چيزهايي كه از دانستن آنها معاف شده‌ايد خود را به سختي نياندازيد.

14. براي تعجيل فرج بسيار دعا كنيد ؛ چرا كه همين فرج شماست.

(توقيع به اسحاق بن يعقوب)

15. هر كس بدون اجازه ما در اموال مربوط به ما (خمس، زكات و وقف) تصرف كند، از جمله ظالمين است و ما در روز قيامت شاكي او خواهيم بود. (توقيع به محمد بن جعفر اسدي)

16. آيا نمي‌دانيد كه خداوند از زمان حضرت آدم تا حال، براي مردم ملجأ و پناهي قرار داده كه به ايشان پناه برند و راهنماياني تعيين كرده كه به سبب آنها هدايت يابند. هر زمان كه نشانه‌اي از آنان پنهان شد نشانه‌ي ديگر آشكار گرديد و هر وقت كه ستاره‌اي از ايشان غروب كرد ستاره‌ي ديگر طلوع نمود ؛ و وقتي كه خداي عزوجل امام حسن عسكري (علیه السلام) را به سوي خود برد گمان ننماييد كه واسطه ميان خود و مخلوقاتش را قطع نموده است. هرگز چنين چيزي نشده و نخواهد شد تا وقتي كه قيامت برپا شود.

(توقيع به محمد بن ابراهيم بن مهزيار)

17. آيا نمي‌دانيد كه روي زمين از حجت خدا خالي نمي‌گردد ؛ خواه آن حجت، ظاهر باشد و خواه پنهان.

18. مردم پيروي از خواهش‌هاي نفساني را از خود دور كنند ؛ و همانگونه كه پيش از غيبت رفتار مي‌نمودند رفتار كنند ؛ و امري كه از آنان پوشيده و پنهان شده است را جستجو ننمايند ... و بدانند كه حق با ما و در نزد ماست.

(توقيع به عمري و پسرش)

توضيح:

توقيع ، در لغت به معناي "امضاء، نامه و فرمان" ، و دراصطلاح حدیثی به معنای "بخشي از نوشته‌هاي ائمه اطهار عليهم السلام " است . بيشتر توقيعات از سوي امام عصر (علیه السلام) صادر گرديده است. واژه توقیع نخستین بار در روایتی از امام کاظم (علیه السلام) به معنای یادداشتی که امام در زیر یک نامه نوشته دیده شده‌است. امروزه وقتي سخني از «توقيع» به ميان مي‌آيد، ذهن به توقيعات حضرت مهدي (علیه السلام) منصرف مي‌گردد.

ارسال توقیعات برای شیعیان، معمولاً توسط وکلای امام صورت می‌گرفت. نواب اربعه امام عصر وکیلانی در شهرهای مختلف داشتند که توقیعات از طریق آنها انتشار می‌یافت.

در کتاب کمال الدين شيخ صدوق، غيبت شيخ طوسي، احتجاج طبرسي و بحارالانوار مجلسي، حدود هشتاد توقيع از سوي امام زمان (علیه السلام) نقل شده است که محتواي آن‌ها، برخي خطاب به سفرا و نواب خاص است و برخي خطاب به علماء و فقهاست. برخي در پاسخ به سؤالات است و برخي در تکذيب کساني است که به دروغ ادعاي امامت يا نيابت از طرف آن حضرت را داشتند.

منبع توصيه‌ها : علامه محمدباقر مجلسی؛ مهدی موعود ؛ ترجمه حسن بن محمد ولی ارومیه‏ای؛ قم: انتشارات مسجد مقدس جمکران، 1380 ؛ ج


 

مهدي جان!

به روسياهيمان نگاه نكن و به دستهايمان كه خالي و گنهكارند، قلبمان را ببين كه هر روز، صبح و شام تو را ميخوانند


جمکران،میعادگاه عاشقان

نظر بزرگان در مورد مسجد جمكران

 مسجد جمكران در نظر بزرگان همواره از اهميت و جايگاه ويژه اي برخوردار بوده است كه در اين جا نظر بعضي از دانشمندان اسلامي و بزرگان را مي آوريم.





مسجد جمكران در نظر بزرگان همواره از اهميت و جايگاه ويژه اي برخوردا بوده است كه در اين جا نظر بعضي از دانشمندان اسلامي و بزرگان را مي آوريم.

نظر آيت الله حائري ـ رحمه الله عليه ـ
-----------------------------------------
مسجد جمكران يكي از آيات باهره عنايت آن حضرت است و توضيح اين مطلب را در ضمن چند جهت كه بعضي از آن غافل اند بيان مي كنيم:
1. داستان مربوط به بناي مسجد كه در بيداري بوده و از كتاب تاريخ قم كه از صدوق عليه الرحمه نقل شده است معتبر است.
2. داستان، مشتمل بر جرياني است كه مربوط به يك نفر نيست، براي اين كه صبح كه مردم بيدار مي شوند، مي بينند با زنجير علامت گذاشته شده است كه مردم باور كنند و اين زنجير مدتي در منزل سيد محترمي به نام سيد ابوالحسن الرضا بوده و مردم با آن شفا مي گرفتند و بعداً بدون هيچ جهت طبيعي، مفقود مي شود.
3. جاي دور از شهر و در وسط بيابان جاي نيست كه مورد جعل يك مرد جمكراني بشود آن هم دست تنها و در يك شب ماه رمضان.
4. نوعاً مردم عادي به واسطه ي خواب، يك امامزاده را معين مي كنند و مسجد از تصور مردم عادي دور است.
5. اگر پيداش اين مسجد روي احساسات مذهبي و علاقه مفرط مردم به حضرت صاحب الاامر _ عليه السلام _ بود بايد همه اش توسل به آن بزرگوار باشد و در همين زمان هم مردم بيشتر زيارت حضرتش را در آن مسجد قرائت مي كنند و متوسل به آن بزرگوار مي شوند؛ در صورتي كه در اين دستور معنوي اصلاً اسمي از حضرتش نيست، حتي تا به حال بيشتر معروف به مسجد جمكران است نه مسجد صاحب الزمان.
6. آن كه متن دستور، موافق با ادله ي ديگر است، براي اين كه هم نماز تحيت مسجد وارد شده است و هم نماز صد بار << اياكُ نعبدْ و اياكُ نستعين >> .
7. اين دو داستان مشهود خودم بود و داستان هاي ديگري نيز هست كه فعلاً تمام خصوصيات آن را در نظر ندارم بعداً ان شاء الله تحقيق نموده و در اين دفتر باذن الله تعالي ذكر مي كنم.
8. در آن موقع كه زمين اين قدر بي ارزش بوده است فقط يك مساحت كوچكي را مورد اين دستور قرار داده اند كه ظاهراً حدود سه چشمه از مسجد فعلي است ( ظاهراً آن چشمه اي كه در آن محراب هست و در طرفين مي باشند )؛ ولي در زمان ما خيلي بزرگ شده است.
اين عبارات نگارنده كه خالي از وسوسه نبوده و من ( نگارنده ) نيز خيلي به نقليات مردمان خوش بين نيستم به صحت اين مسجد مبارك قطع دارد و الحمدلله علي ذلك و علي غيره من النعم التي لا تحصي. [1]

نظر آيت الله العظمي مرعشي نجفي ـ رحمه الله عليه ـ
-------------------------------------------------------------
مسجد جمكران از اوايل غيبت صغراي حضرت بقيه الله _ روحي له الفداء _ است.
و در نوشتجات قديمه سه اسم دارد:
1. مسجد جمكران.
2. مسجد حسن بن مثله.
3. مسجد صاحب الزمان.
و هر كدام از اين سه اسم به مناسبتي گفته شده.
مسجد جمكران مي گويند؛ چون متصل به قريه ي جمكران يكي از قراء شهر مذهبي قم است.
مسجد شيخ حسن بن مثله مي گويند؛ نظر به اين كه در زمان او و به همت او اين مسجد ساخته شده است.
مسجد صاحب الزمان مي گويند! نظر به اين كه وجود مبارك امام زمان در آنجا مكرر ديده شده.
و اين مسجد شريف مورد احترام كافه شيعه بوده است از غيبت صغراء ( از شب سه شنبه 17 ماه مبارك رمضان سال 393 كه امام زمان ـ عجل الله تعالي و فرجه الشريف ـ دستور تأسيس آن را به شيخ حسن بن مثله داده ) تا به امروز كه حدود يك هزار و بيست و دو سال مي شود و همين طور كه شيخ بزرگوار محدث عالي مقدار مرحوم آيت الله صدوق _ رحمه الله عليه _ كتابي به نام << مونس الحزين >> دارند كه حقير آن نسخه را نديده ام، ولي مرحوم آقاي حاج ميرزا حسين نوري استاد استاد حقير از آن كتاب نقل مي فرمايد و در آن كتاب مفصلاً قضيه مسجد جمكران و تاريخ حدوث آن را نقل نموده و بالجمله اين مسجد مقدس مورد احترام علماء اعلام و محدثين كرام شيعه بوده و كرامات متعددي از مسجد جمكران ديده شده است.
و نيز چند مرتبه تعمير و بنا شده است، بناء اول در زمان حسن بن مثله بوده، بناء دوم او در زمان شيخ صدوق، سپس در زمان صفويه هم چند مربته تعميراتي صورت گرفته و در زمان رياست مرحوم آيت الله حائري، مرحوم حجه الاسلام آقاي شيخ محمد تقي يزدي بافقي هم تعميراتي كرده اند وبعد از او آقاي حاج آقا محمد، معروف به آقازاده كه از تجار محترم قم هستند و هنوز در قيد حياتند، ايشان نيز تعميراتي انجام داده اند.
در اين مسجد شريف مكرر كراماتي پيدا شده است كه مرحوم شيخ محمد علي كجويي معروف به قمي در كتاب تاريخ قم در جلد اول و دوم به كراماتي كه در آن جا اتفاق افتاده و اشخاصي كه شرفياب حضور مبارك حضرت ولي عصر _ عليه السلام _ شده اند اشاره كرده.
خلاصه جاي ترديدي نيست كه مورد اهميت و مورد احترام شيعه بوده است و نمازي هم در آن جا نقل شده است، البته بهتر اين است كه آن نماز را به قصد رجاء به جا بياورند و اين مسجد موقوفاتي هم داشته، اراضي متعددي در اطراف داشته و در خود شهر مقدس قم رقباتي وقف اين مسجد داشته كه اكثر اينها از حال وقفيت بيرون رفته و ملك شده است و راجع به اين مسجد كتابچه هاي مختصري نوشته شده، ولي آنچه كه بايد و شايد در خصوصيات او نقل نشده.[2]

نظر آيت الله بهاء الديني ـ رحمه الله عليه ـ درباره مسجد جمكران
-----------------------------------------------------------------------
عارف سالك، حضرت آيت الله العظمي بهاء الديني پيرامون بركات اين مسجد مي فرمودند:
<< مكرر مشاهده شده در مسيري كه از جاده ي قديم قم _ كاشان حركت مي كردم، همين كه بر موازات مسجد جمكران مي رسيدم، حالم دگرگون مي شد و اگر كسالتي داشتن همان لحظه بر طرف مي شد>>.[3]

سخنان حضرت آيه الله فاضل لنكراني
------------------------------------------
حضرت آيت الله فاضل فرمودند: مرحوم والد به مسجد جمكران خيلي معتقد بود، فرمودند: من قبل از آمدن آيت الله بروجردي به قم خواب ديدم كه در مسجد جمكران هستم.
آن موقع مسجد جمكران يك حياطي داشت و در وسط آن حياط يك آب انباري بود كه سقف آن يك متر مرتفع تر از حياط مسجد بود، روي سقف آب انبار، منبري گذاشته اند و شيخ طوسي ـ رحمه الله عليه ـ روي آن نشسته و تمام روي آن سقف و كف حياط مملو از طلبه است.
پدرم فرمودند، تعبيرم از اين خواب اين بود كه شخصيتي به قم خواهد آمد و طلاب گرد او جمع خواهند شد و حوزه رونق خواهد گرفت، طولي نكشيد كه آيت الله بروجردي به قم آمدند. اين كه چرا شيخ طوسي را خواب ديده و آن هم در مسجد جمكران، تعبير آن بعدها مشخص شد؛ زيرا مرحوم آيت الله بروجردي به شيخ طوسي و آثار او بسيار اهميت مي داد، وقتي عبارات شيخ را از كتاب خلاف يا مبسوط مي خواند، مثل اين كه روايتي از امام معصوم _ عليه السلام _ دارد مي خواند با احترام و دقت در جزئيات كلمات آن همانند كلمات معصومين ـ عليه السلام ـ مسجد جمكران هم شايد كاشف از اين باشد كه اصل آمدن ايشان به قم و رسيدن به مقام مرجعيت مطلقه با عنايت امام زمان _ عليه السلام_ بوده است.[4]

يك قرباني به مسجد جمكران بفرستيد
حضرت آيت الله فاضل لنكراني فرمودند: هر وقت براي حضرت آيت الله العظمي بروجردي مشكلي پيش مي آمد پدرم كه خود از عاشقان امام زمان و علاقه زيادي به مسجد مقدس جمكران داشت به محضر آقا عرض مي كردند: يك قرباني براي مسجد جمكران بفرستيد تا رفع مشكل شود. [5]

سخنان حضرت آيت الله مكارم شيرازي
------------------------------------------
مسجد جمكران، مطابق روايت موجود به فرمان حضرت مهدي مولانا صاحب العصر و الزمان براي هدف بزرگي در اين منطقه خاص از شهر تاريخي مذهبي قم ساخته شده و حسن بن مثله جمكراني كه مردي پاك دل و پاك سرشت بود، در بيداري ( و نه در خواب ) اين دستور را دريافت كرده و با تشريفات خاصي اين مسجد را بنا نمود.
به همين دليل هر كس در فضاي ملكوتي آن قرار مي گيرد احساس روحاني عجيب و جاذبه معنوي فوق العاده مي كند.
اين جاذبه نيرومند معنوي به اضافه قضاء حوائج و حل مشكلات فراواني كه مردم از عبادت در آن و توسل به حضرت مهدي ـ ارواحنا فداه ـ ديده اند، سبب شده كه روز به روز بر شكوه دامنه آن افزوده شود و خيل مشتاقان از سراسر كشور پهناور اسلامي، بلكه از خارج از كشور در مواقع مختلف به سوي آن بشتابند و از اين چشمه كوثر و منبع خير و بركت هر كدام به مقدار استعداد خود بهره گيرند. علماي بزرگ همواره براي اين مسجد احترام خاصي قائل بوده اند و در آن راز و نياز فراوان داشته اند و هم اكنون نيز مورد توجه علما، فضلا و مراجع بزرگ است. [6]
چند سوال و پاسخ از آيت الله مكارم
1. آيا اضافات مسجد جمكران حكم آن را دارد يا بايد اعمال مسجد در همان مسجد قديم انجام گردد؟
جواب : ظاهر اين است كه آنچه در مسجد توسعه داده شده و مي شود، جزء مسجد است و اعمال مزبور را در تمام مسجد مي توان انجام داد، همان گونه كه توسعه مسجد الحرام و مسجد النبي _ صل الله عليه و اله وصلم - و مسجد كوفه نيز در حكم اين مساجد است. [7]
2. آيا اعمال مسجد كه در روايت وارد شده براي مسافر و غير مسافر يكسان است؟
جواب: آري، درباره همه يكسان است.
3.كساني كه نتوانند تمام اعمال آن را به جا آورند آيا مي توانند فقط نماز امام زمان _ عليه السلام _ را انجام داده و نماز تحيت را ترك كنند؟ يا صلوات را به جاي اين كه در سجده بجا آورند در اثناء راه بفرستند؟
جواب: مانعي ندارد؛ ولي در اين گونه موارد اعمال را به قصر قربت مطلقه انجام دهند، بلكه در موارد اختيار كه اعمال به طور كامل انجام مي شود احتياط آن است كه قصد قربت مطلقه شود.
________________________________________
[1] . كتاب خطي آيت الله حائري يزدي ( ره ) ص 53 .
[2] . مسجد مقدس جمكران تجليلگاه صاحب الزمان، ص 46.
[3] . آيت بصيرت، ص 108 .
[4] . مسجد مقدس جمكران، تجليلگاه صاحب الزمان _ عليه السلام _ ص 50 به نقل از مجله حوزه 44 _ 43، ص 140 .
[5] . همان ، ص 51 .
[6] . همان ، ص 52 .
[7] . مكان قبلي مسجد مقدس جمكران قبل از گسترش به صورت سه اتاقي با دو محراب كوچك بوده و اكنون به دستور مرحوم آيت الله العظمي مرعشي نجفي به وسيله سنگ فرشهاي سياه علامت گذاري شده است و در قسمت جلو مسجد رو به روي محراب اصلي واقع مي باشد.

منبع: كتاب مسجد جمكران ميعادگاه ديدار ،محمد جواد بستاني راد، ص 21

آيا ميدانيد

تصاوير زيباسازي ، كد موسيقي ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net
 
 

 عكس   مطالب خواندني در مورد امام زمان

آيا ميدانيد كه : يكي از دلايل وجود امام ، قاعده ي لطف خداست

آيا ميدانيد كه : امامت حضرت مهدي(عليه السلام )به دو راه نص و معجزه ثابت شده است،

آيا ميدانيد كه : اقوام اروپاي مركزي در انتظار ظهور«بوخص» مي باشند،

آيا ميدانيد كه : داستان ولادت آن بزرگوار خود جلوه اي است از لطف و فضل بي كران الهي است . ،

آيا ميدانيد كه : دركتاب نجم الثاقب ،۱۸۲ اسم و لقب از حضرت ذكر شده است ،

آيا ميدانيد كه : بر گونه ي راست حضرت مهدي (عليه السلام ) خالي جذاب وجود دارد ،

آيا ميدانيد كه : ازجمله مواريث انبياء(عليه السلام ) كه حضرت مي آورند، منبر حضرت سليمان است

آيا ميدانيد كه : امام زمان(عليه السلام ) فرمودند: سجده‏ى شكر از لازم‏ترين و واجب‏ترين سنّت‏هاى دينى است،

آيا ميدانيد كه : قسمتي از كتاب «كمال الدين»در سال ۱۹۰۱م در هايدلبرگ آلمان توسط مولر منتشر شد

آيا ميدانيد كه : مسأله غيبت امري نبودكه به تازگي مطرح شده باشد ،

آيا ميدانيد كه : غيبت، دلائلي دارد كه به امامان اجازه افشاي آن داده نشده است ،

آيا ميدانيد كه : منافع زمان غيبت آن حضرت، آن هم بر دو نوع است  ،

آيا ميدانيد كه : در واقع غيبت صغري براي فراهم شدن شرايط لازم جهت درك دوران غيبت كبري امري ضروري بود ،

آيا ميدانيد كه : عثمان بن سعيد پيش از وفاتش مأمور شد تا پسرش محمد را به عنوان نائب امام به شيعيان معرفي كند ،

آيا ميدانيد كه : نخستين كسي كه در اسلام مهدي موعود ناميده شد « محمد حنفيّه» بود ،

آيا ميدانيد كه : در روايات داريم كه در عصر غيبت ” قم و مردم آن بر ديگر انسان ها حجت هستند

آيا ميدانيد كه : درباره امكآن ارتباط و مشاهده حضرت دو ديدگاه وجود دارد ، آيا ميدانيد كه : شرايط سخت دروان غيبت به چه گونه اي است  ،

آيا ميدانيد كه : از ويژگي هاي منتظران، استقامت در دين، پارسايي و تخلّق به مكارم اخلاق است ،

آيا ميدانيد كه : طبق برخي روايات در محرم آخرين سال غيبت اتفاقاتي رخ مي دهد،

آيا ميدانيد كه : كوفه مقرّحكومت حضرت مهدي(عليه السلام ) است ،

آيا ميدانيد كه : در كتاب «ايقاظ من الحجة» از شيخ حّرعاملي بيش از۶۰۰ حديث و بيش از۶۰ آيه در مورد رجعت آمده است.

آيا ميدانيد كه :امام مهدي(عج) مي فرمايند: من براي جهانيان ، امان (از عذاب الهي) هستم ، همانگونه كه ستارگان براي ساكنان ‏آسمان، مايه امن و آسايش هستند . ‏

آيا ميدانيد كه : يكي از تكاليف عصر غيبت تصديق بعضى نشانه‏هاي ظهور است ،

آيا ميدانيد كه : از جمله مخالفان حضرت مهدي(عليه السلام ) جمود انديشان هستند ،

آيا ميدانيد كه : محل سكونت امام زمان (عج) و خانواده‌اش شهر كوفه و «مسجد سهله» خواهد بود؟

آيا ميدانيد كه :با تشكيل حكومت جهاني اسلام، از آسمان و زمين «بركات مادّي و معنوي» بارش و جوشش مي‌كند؟

آيا ميدانيد كه : دشمنان امام زمان (عج) عبارت‌اند از:  ابليس، شياطين، دجّال، سفياني، صهيونيست‌ها، طاغوت‌ها، منافقان و ….؟

برخیز که حجت خدا می آید / رحمت زحریم کبریا می آید

ولادت و زندگى مهدى موعود(عج)
ولادت و زندگى مهدى موعود(عج), از رخدادهاى مهم است و ریشه در باور دینى مسلمانان دارد. اعتقاد به تولد, حیات طولانى, ظهور و امامت آن حضرت, مسائله اى است اساسى كه نقش سرنوشت ساز و جهت بخشى را به زندگى و رفتاردین باوران, بویژه شیعیان داده است.احادیث فراوانى از پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) از طریق سنّى و شیعه رسیده كه بیانگر ویژگیهاى شخصى امام زمان(عج) است: از خاندان رسالت, از فرزندان فاطمه(ع), نهمین فرزند امام حسین(ع), دوازدهمین پیشواى شیعیان و...(1)
گزارشگران تاریخ نیز, چه آنان كه پیش از ولادت وى مى زیسته اند و چه آنان كه در زمان ولادت و پس از آن بوده اند, از این ولادت پر بركت خبر داده اند و برخى از آنان كه توفیق دیدار و مشاهده مهدى(عج) را داشته اند از شمایل و اوصاف آن امام سخن گفته اند.(2)
با وجود این شواهد و قراین, كه در درستى آنها تردیدى نیست, هنوز درباره زندگى و شخص آن حضرت, مسایل و مطالبى مطرح است كه بحث و بررسى بیشتر و دقیق ترى را مى طلبد.
در این نوشتار, بر آنیم كه ضمن اشاره گذرا به سیر طبیعى زندگى امام عصر(عج), از آغاز تولد تا عصر ظهور, به اندازه توان و مجال, به برخى از پرسشها پاسخ بدهیم.
------------ --------- --
(1) (كتاب الغیبة), شخ طوسى تحقیق شیخ عباد اللّه تهرانى و شیخ على احمد ناصح,136 ـ 141, مؤسسه معارف اسلامیه. (كتاب الغیبة), محمد بن ابراهیم نعمانى تحقیق على اكبر غفارى/ 116 ـ 126, مكتبه صدوق. (كنز العمال فى سنن الائقوال والائفعال) علاء الدین هندى, ج261/14 تا 276. مؤسسه الرسالة; (كمال الدین وتمام النعمة), شیخ صدوق, با تصحیح و تعلیق على اكبر غفارى, ج1 و 256/2 ـ 286. انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین, قم.
(2)2 .(اثبات الوصیة), مسعودى 276/, دارالائضواء, بیروت. (مروج الذهب ومعادن الجوهر) مسعودى, ج199/4, دارالمعرفة, بیروت. (كمال الدین) شیخ صدوق434/.
------------ --------- --
ولادت و زندگى مهدى موعود(عج), از رخدادهاى مهم است و ریشه در باور دینى مسلمانان دارد. اعتقاد به تولد, حیات طولانى, ظهور و امامت آن حضرت, مسائله اى است اساسى كه نقش سرنوشت ساز و جهت بخشى را به زندگى و رفتاردین باوران, بویژه شیعیان داده است.احادیث فراوانى از پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) از طریق سنّى و شیعه رسیده كه بیانگر ویژگیهاى شخصى امام زمان(عج) است: از خاندان رسالت, از فرزندان فاطمه(ع), نهمین فرزند امام حسین(ع), دوازدهمین پیشواى شیعیان و...(1)
گزارشگران تاریخ نیز, چه آنان كه پیش از ولادت وى مى زیسته اند و چه آنان كه در زمان ولادت و پس از آن بوده اند, از این ولادت پر بركت خبر داده اند و برخى از آنان كه توفیق دیدار و مشاهده مهدى(عج) را داشته اند از شمایل و اوصاف آن امام سخن گفته اند.(2)
با وجود این شواهد و قراین, كه در درستى آنها تردیدى نیست, هنوز درباره زندگى و شخص آن حضرت, مسایل و مطالبى مطرح است كه بحث و بررسى بیشتر و دقیق ترى را مى طلبد.
در این نوشتار, بر آنیم كه ضمن اشاره گذرا به سیر طبیعى زندگى امام عصر(عج), از آغاز تولد تا عصر ظهور, به اندازه توان و مجال, به برخى از پرسشها پاسخ بدهیم.
------------ --------- -
حضرت مهدى(عج), ولادت استثنایى داشته و این,براى بسیارى سؤال انگیز بوده و هست. از این روى ,ترسیم و تصویر و شرح مقدمات ولادت و برخورد مخالفان و دشمنان اهل بیت(ع), در برابر این پدیده, ضرور مى نماد.جریان امامت پیشوایان معصوم(ع), پس از رسول خدا(ص) فراز و فرودهاى گوناگونى پیدا كرد. امامان(ع), با حفظ استراتژى كلى و خطوط اساسى امامت, در رابطه با حفظ مكتب و ارزشهاى آن, تاكتیكها و روشهاى گونه گونى را در برابر ستم پیشگان, در پیش گرفتند.
این فراز و نشیبها, تا زمان امامت على بن موسى الرضا(ع), استمرار داشت و امامان اهل بیت, هر یك به تناسب زمان و مكان و ارزیابى شرایط و اوضاع سیاسى و اجتماعى, موضعى خاص انتخاب مى كردند.
پس از امام رضا(ع), جریان امامت شكل دیگرى یافت.
امام جواد, و امام هادى و امام حسن عسگرى(ع), در برابر دستگاه حاكم و خلفاى عباسى موضعى یگانه برگزیدند.
از آن جا كه این بزرگواران, زیر نظر مستقیم و مراقبت شدید خلیفه وقت, در حصر و حبس به سر مى بردند, حركتها, هدایتها و رهبریهاى آنان محدود شد وفرصت هرگونه حركت سیاسى, از آنان سلب گردید.
این محاصره و سخت گیرى, نسبت به امامان سه گانه, از تزویج دختر خلیفه به امام جواد(ع) آغاز شد(1) و با فراخوانى امام هادى(ع) و فرزندش امام حسن(ع) به مركز خلافت (سامراء) و سكونت دادن آنان در محله (عسكر) ادامه یافت.(2)
گزارشهاى جاسوسان خلیفه از مدینه به وى رسید كه امام هادى(ع) محور و ملجائ شیعیان و دوستداران اهل بیت گردیده است. اگر این مرز وبوم را مى خواهى اقدام كن.
متوكل عباسى, پیامى به والى مدینه نوشت وافرادى را براى آوردن امام, به سامراء گسیل داشت.
به این اقدام هم بسنده نكرد, پس از اقامت امام در سامرا, گاه و بى گاه ماموران خود را به خانه امام مى فرستاد. بارها و بارها آن حضرت را به پیش خلیفه بردند, و مورد آزار و اذیت قرار دادند. (3)
روز به روز,حلقه محاصره تنگ تر مى شد. و ملاقات شیعیان با امام دشوارتر. البته علت اصلى این سخت گیریها, از ناحیه حكومت, بیم از انقلاب و شورش مردم علیه آنان وجلوگیرى از رسیدن وجوه شرعى و اموال به امام(ع) و مسائلى از این دست بود.
پس از امام هادى(ع) و در زمان امامت امام حسن(ع), این فشارها به اوج رسید و دشمن, با تمام توان و تلاش, در برابر آن حضرت موضع گرفت و ارتباط شیعیان با امام (ع) را به پایین ترین حدّ رساند. آزار و شكنجه و زندانهاى مكرّر آن حضرت, گویاى این حقیقت است, بویژه این كه دشمن احساس كرده بود آنچه را كه از آن نگران است, در شرف تكوین و وقوع قرار گرفته از این روى, مى كوشید تا واقعه را پیش از وقوع آن علاج كند.
تولد مهدى موعود(عج), به عنوان دوازدهمین پیشواى شیعیان, با نشانه هایى چون:
نهمین فرزند امام حسین(ع), چهارمین فرزند امام رضا(ع) و... مشهور شده بود و مسلمانان حتى حاكمان, آن را بارها از زبان راویان و محدثان شنیده بودند و مى دانستند كه تولد این نوزاد با این ویژگیها, از این خانواده, بویژه خانواده امام حسن عسكرى(ع) بیرون نیست و روزى فرزندى از آن خانواده به دنیا خواهد آمد كه حكومت عدل و داد بر پا خواهد كرد و ضمن فرمانروایى بر شرق و غرب, بنیاد ظلم را بر خواهد انداخت.
از این روى بر فشارها و سخت گیرى هاى خود نسبت به امام حسن عسكرى(ع), مى افزودند, مگر بتوانند با نابودى ایشان از تولد مهدى(عج) و تداوم امامت جلو بگیرند(4) اما برخلاف برنامه ریزیها و پیشگیریهاى دقیق و پى در پى آنان, مقدمات ولادت امام زمان(عج) آماده شد و توطئه هاى دشمنان, راه به جایى نبرد.
امام هادى(ع), در زمان حیات خویش مى دانست كه آخرین حجت خدا در زمین از نسل اوست. از این روى در مساله ازدواج فرزند برومند خود, حسن بن على اهتمام تام داشت و براى روییدن و رشد آن شجره طیّبه, به دنبال سرزمینى طیّب و طاهر مى گشت.
داستان ازدواج امام حسن(ع) به دو گونه روایت شده است, لكن آنچه با قرائن و روند طبیعى مساله سازگارتر مى آید آن است كه: خواهر امام هادى(ع), حكیمه خاتون, كنیزان فراوان داشت. امام هادى(ع) یكى از آنان را به نام (نرجس), كه از آغاز زیر نظر وى فرائض و معارف دینى را به درستى فرا گرفته بود, به نامزدى فرزندش در آورد وبا مقدماتى كه در كتابهاى تاریخى آمده است, به عقد ازدواج امام حسن(ع) در آورد.(5) مدتى از این ازدواج مبارك گذشت دوستان و شیعیان در انتظار ولادت آخرین ستاره امامت, روز شمارى مى كردند و نگران آینده بودند.
امام حسن(ع) , گه گاه, نوید مولودش را به یاران مى داد:
(... سیرزقنى الله ولداً بمنّه ولطفه)(6).
------------ --------- --
چشم به راه مهدى
ص 318- 317

یامنتقم ، انتقم


لزوم احتیاج به امام زمان (عج) در کلام امام رضا (علیه السّلام)


۱- نیاز تشریعی

الف – امام زمان،یا نظام دین الهی
از دیدگاه امام رضا(ع)،امام زمان به عنوان نظام دین،و تنها عامل پیاده کننده ی قوانین نجات بخش و مترقّی اسلام معرّفی شده است.آن حضرت می فرماید:«بدون تردید،امامت مهار دین،و نظام مسلمین و عامل اصلاح دنیای مردم،و سبب عزّت و سربلندی اهل ایمان است»۱.

حضرت علی(ع) در تعریف دقیق «نظام» فرموده است:«زمامدار،رشته ای است که دانه های پراکنده ی یک جامعه را تحت نظام ویژه ای در می آورد،و آنها را جمع کرده،ارتباط می بخشد.وقتی این نخ پاره شود،دانه ها پراکنده می شوند،و هر یک به سویی می روند،و پس از آن هیچ گاه به صورت اوّل فراهم نمی گردند»۲.

بنابر آنچه یاد شد:«نظام عبارت است از رشته ای که پراکنده گیها را منسجم می کند،و در یک مسیر برای هدف قرار می دهد».

ب – راهنمای گم گشتگان

آفریدگار حکیم برای تعالی و تکامل انسانها قوانین تشریعی وضع فرموده،این قوانین متوجّه همه ی مصالح و جهات بشری است.بدون تردید تنها کسانی که می توانند قوانین الهی را برای ما تفسیر و تبین کنند پیشوایان الهی هستند.و مردم برای تنظیم دنیا و آخرت خود باید از آن بزرگواران یاری بجویند.زیرا آنان چراغهای راهنمایی در دریاها و صحراها می مانند که گم گشتگان را به سوی خود می خوانند،و از فرو غلطیدن در گرداب جهل و بدبختی و فساد،و افتادن در پرتگاههای انحطاط،رهایی می بخشند.

«محمّد بن فضیل» از امام رضا(ع) درباره ی این آیه ی پرسش کرد:«فَاَمَنُوا باللهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّور الَّذی أنزَلنَا وَ اللهُ بمَا تَعمَلُونَ خَبیرٌ:پس به خدا و پیامبر او و آن نوری که ما فرو فرستادیم ایمان آورید»۳.امام در پاسخ فرمود:«مراد از نور در این آیه امام و پیشواست»۴.

همچنین آن حضرت در وصف «پیشوا» فرموده است:«امام ماه تابان،چراغ فروزان،نور درخشان و ستاره ای است راهنما در شدّت تاریکیها و رهگذر شهرها و کویرها و گرداب دریاها.امام آب گوارای هنگام تشنگی،راهبر به سوی هدایت و نجات بخش از هلاکت است.امام همچون آتش روشن بر فراز بلندیهای زمین(راهنما و روشنگر مردم) است.گرمی بخش کسانی است که به حرارت هدایت او گرما جویند.راهنمای خلق در پرتگاهها و  هلاکتهاست.هر که از او جدا شود به هلاکت رسد.

امام ابری است بارنده،بارانی است شتابنده،خورشیدی است فروزنده،آسمانی است سایه دهنده،زمینی است گسترده،چشمه ای است جوشنده،برکه و گلستان است.امام همدم و رفیق ،پدر مهربان،برادر برابر،مادر دلسوز به کودک،و پناه بندگان خدا در گرفتاریهای سخت است.

امام امین خدا در میان خلقش،حجّت او بر بندگانش،خلیفه او در بلادش،دعوت کننده به سوی او و دفاع کننده از حرمتهای اوست.امام از گناهان پاک و از عیبها بر کنار است.مخصوص به علم و به خویشتن داری،نشان دار است.

موجب نظام دین و عزّت مسلمانان و خشم منافقان و هلاک کافران است.امام یگانه ی زمان خویش است.کسی به همطرازی او نرسد،دانشمندی با او برابر نباشد،جایگزین و مانند و نظیر ندارد.تمام فضیلت را داراست،بی آن که خود در طلبش رفته،و به دست آورده باشد.بلکه امتیازی است که خدا به فضل و بخشش به او عنایت فرموده است»۵.

ج- حجّت و نماینده ی خداوند در روی زمین
خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب تجرید العقاید درباره ی ولی عصر،می فرماید:«وجود مقدّس امام زمان(عج) چه ظاهر باشد،و چه در پس پرده ی غیبت،و از دیده ها پنهان،لطف۶است،و مایه ی برکت و نزول رحمت حق،و هرگاه از پرده ی غیبت به در آمده،و زمام امور را بدست گیرد،خود نعمتی دیگر است.ولی خودداری آن حضرت از ظهور و باقی ماندنش در پس پرده ی غیبت،به خاطر موانعی است که خود مردم به وجود آورده و آمادگی پذیرش وی را به تأخیر انداخته اند».

امام رضا(ع) از قول امام صادق(ع) فرمود:«حجّت خدا بر خلقش تمام نشود مگر به وجودِ امام،تا این که شناخته شود»۷.

۲- نیاز تکوینی
الف – حقّ بقا در دنیا
وجود مقدّس امام زمان(عج)،یک امر ضروری و حافظ نظام تکوین و متمّم آن است.زیرا بدون وجود آن بزرگوار،نظام تکوین ناقص خواهد ماند.در حالی که فیض کامل از طرف ذات اقدس الهی در هر عصر و زمان،جاری است تا نقصی در مبدأ فیّاض لازم نیاید،هر چند بشر آماده استفاضه نشده باشد.

«محمّد بن فضیل» گوید:از امام رضا(ع) سؤال کردم:«آیا زمین بدون وجود امام باقی می ماند؟»
حضرت در پاسخ فرمودند:«نه»
گفتم:«برای ما از امام صادق(ع) روایت شده که زمین خالی از وجود امام نمی شود مگر این که خدای تعالی بر اهل زمین یا بر بندگان خشم گیرد».
حضرت فرمود:«نه»،(زمین بی امام نمی شود)
«اگر امام نباشد،زمین فرو خواهد رفت»۸.

«سلیمان بن جعفری» گوید:
از امام رضا (ع) پرسیدم:«آیا زمین از حجّت خالی خواهد ماند؟»
حضرت فرمود:«اگر به قدر و میزان یک چشم بر هم نهادن،زمین از حجّت خدا خالی بماند،به یقین ساکنان خود را فرو بلعد»۹.

ب – ترسیم هدف آفرینش
همان گونه که خورشید با اشعّه ی تابناک خود،به موجودات روی زمین جان و حیات می بخشد،نقش امام در حیات معنوی نیز چنین است.اصولاً در صحنه ی آفرینش قبول زندگی اجتماعی بدون جدایی از رهبری راستین امکان پذیر نیست چرا که وجود پیشواست که تمام برنامه های دینی (اعمّ از حکومت به معنای وسیع کلمه)،اجرای حدود و احکام خدا و عدالت اجتماعی و تربیت و تزکیه ی نفوس را به انجام می رساند،و انسانها را از تاریکیها به سوی نور رهنمون می گرداند.

امام رضا(ع) فرموده است:«ما حجّتهای خداییم میان خلق او و جانشینان اوییم در بین بندگانش و امین اسرار او هستیم.ما کلمه ی تقوا،و عروةُ الوثقی هستیم.ما گواهان الهی و نشانه های او در آفریدگان اوییم.به وسیله ی ما خدا آسمان و زمین را نگاه می دارد تا خطا نرود.

برای ماست که باران فرود می آید و رحمت نازل می گردد.زمین از سرپرستی ما خالی نیست که یا آشکار است و یا پنهان.اگر یک روز بی حجّت باشد اهل خود را در زیر موج گیرد،چنان که دریا،اهل خود را در زیر موج گیرد»۱۰.

امام هشتم(ع) با بیانی قاطع،جاهل به مقام شامخ امامت را،منکر امامت،و غیر منتظر را در صفّ مردگان جاهلیّت که از نعمت آشنایی با مکتب الهی محروم بوده اند،قرار داده و فرموده است:«هر کس بمیرد و او را امام و رهبری نباشد،به مرگ جاهلیّت مرده است»۱۱.





پی نوشت ها
۱- اصول کافی،جلد ۲،ص ۳۰۰٫
۲- نهج البلاغه،خطبه ی ۱۴۶،شرح نهج البلاغه «ابن ابی الحدید»،جلد ۹،ص ۹۵٫
۳- سوره تغابن ،آیه ۸٫
۴- تفسیر نور الثقلین،جلد ۵،ص ۳۴۱٫
۵- کافی ، جلد ۱،ص ۲۰۰-۲۰۱٫
۶- لطف در اصطلاح دانشمندان عقاید و کلام،کلّیّه ی اسباب و وسایلی است که از طرف خداوند برای هدایت انسان و نزدیک ساختن او به سعادت و اطاعت فرمان خدا،فراهم می گردد.لطف ممکن است تشریعی باشد مانند فرستادن پیامبر و امام (علیهم السّلام).و یا تکوینی مانند نیروهای مختلفی که خداوند به ما عنایت فرموده و ما را در راه نیکبختی کمک می کند.
۷- اصول کافی،جلد ۱،ص ۱۷۷٫
۸- اصول کافی،جلد ۱،ص ۱۷۹٫
۹- اصول کافی،جلد ۱،ص ۴۱۸٫
۱۰- کمال الدّین،جلد ۱،باب ۲۲،ص ۳۰۸٫
۱۱- بحار الانوار،جلد ۲۳،ص ۷۸٫

منبع : مهدی منتظر یا ناموس اعظم حق در کلام امام هشتم علیهم السلام – محسن کتابچی .



سلم لمن سالمکم ، خامنه ای*******حرب لمن حاربکم ، خامنه ای


لطف خدا به مردم دنیا ارائه شد*

یکباره شوره زار زمین باغ لاله شد*

پس کوچه های خاکی مشهد پر از شعف،

خورشید شهر خامنه 72 ساله شد*




اى فاطمه را آئينه ى كوثر ديگر

وى نوش لبت شهد و گل و شكر ديگر

هر گوشه‏اى استاده خليلى به تماشا
آورده مگر دسته گلى هاجر ديگر

جبرئيل به شوق آينه پرداخته گويى
از كوچه ى نور آمده پيغمبر ديگر

كنعان شده بيتاب‏تر از جان زليخا
يوسف ز سفر آمده با منظر ديگر

مشاطّه ايمان پى آرايش توحيد
آورده ز گنجينه ى حق گوهر ديگر

اى اصل تو از آب و گل ختم رسالت
از نور حسين آمده‏اى حيدر ديگر

با زلف خم اندر خمت اى ماه دو هفته
بر تارك خورشيد زدى افسر ديگر

اى نام تو پيرايه ى تسبيح ملايك
ديپاچه ى عشق آمدى از دفتر ديگر

در مرتبه ى وصل ازل خون
خدا را مثل تو نداده است خدا اكبر ديگر



یا حضرت ارباب،دمت گرم و دلت شاد
یا حضرت ارباب کرم،خانه ات آبادداریم همه محضر تو عرض سلامیتو شاهی و ما نیز هر آنچه تو بنامیتا خانه ی آباد شما بنده پذیر استنامرد ترینم نکنم میل غلامیای قامت قد قامت تو عین قیامتقربان قدت صد قد و بالای گرامیتشخیص تو سخت است علی یا که رسولیپس لطف بفرما وبفرما که کدامی؟تو مفترض الطاعه ترین واجب ماییهر چند امامت نکنی، باز امامیهر کس که هوای پدری داشته باشدخوب است که همچین پسری داشته باشدانگار رسول است، نمایی که تو داریانگار بتول است ،صدایی که تو داریبد نیست که هر روز عقیقه بنماییبا این قد انگشت نمایی که تو داریباید که برای تو کرم خانه بسازنداز بس که زیاد است گدایی که تو داریاز شش جهت کعبه دل لطف تو جاری استاز سفره ی پر جود و سخایی که تو داریتو آنقدر از خویشتن خویش گذشتیکه منتظر توست، خدایی که تو داریکاری نکن ای دوست مرا از تو بگیرندبگذار که عشاق به پای تو بمیرندای سیر کمالات همه تا سر کویتای آب فرات لب من آب وضویتابن الحسنت گفته حسین بس که کریمیمانند حسن جود بود عادت و خویتعالم همه حیران ابوالفضل و حسینندماتند ابوالفضل و حسین از گل رویتپایین قدمهای حسین جای کمی نیستجا دارد اگر غبطه خورد بر تو عمویتاینقدر مزن آب به سرخی لب خودحیف است که پیچیده شود اینهمه بویتحیف از تو مرا عبد و غلام تو بدانند
باید که مرا عبد غلامان تو خوانند



میلاد سرو بوستان ایستادگی، زیباترین گل باغ حسین (ع)! جوان رعنا و رشید حسین (ع) یادگار علی (ع) گلستانی از زیباترین گل های فداکاری! و دریایی از آبیِ عطوفت، مبارک باد.





نام معصوم ششم ، علی ( ع ) است . وی فرزند حسين بن علی بن ابيطالب ( ع ) و ملقب به "سجاد" و "زين العابدين " مي باشد .

امام سجاد در سال 38هجری در مدينه ولادت يافت . حضرت سجاد در واقعه جانگداز کربلا حضور داشت ولی به علت بيماری  و تب شديد از آن حادثه جان به سلامت برد ،
زيرا جهاد از بيمار برداشته شده است و پدر بزرگوارش - با همه علاقه ای که فرزندش به شرکت در آن واقعه داشت - به او اجازه جنگ کردن نداد .
مصلحت الهی اين بود که آن رشته گسيخته نشود و امام سجاد وارث آن رسالت بزرگ ، يعنی امامت و ولايت گردد . اين بيماری موقت چند روزی  بيش ادامه نيافت و پس از آن حضرت زين العابدين 35سال عمر کرد که تمام آن مدت به مبارزه و خدمت به خلق و عبادت و مناجات با حق سپری شد . سن شريف حضرت سجاد ( ع ) را در روز دهم محرم سال 61هجری که بنا به وصيت پدر و امر خدا و رسول خدا ( ص ) به امامت رسيد ، به اختلاف روايات در حدود 24 سال نوشته اند . مادر حضرت سجاد بنا بر مشهور "شهربانو" نام بوده است .

آنچه در حادثه کربلا بدان نياز بود ، بهره برداری از اين قيام و حماسه بی نظير و نشر پيام شهادت حسين ( ع ) بود ، که حضرت سجاد ( ع ) در ضمن اسارت با عمه اش زينب ( ع ) آن را با شجاعت و شهامت و قدرت بی نظير در جهان آن رو فرياد کردند . فريادی که طنين آن قرنهاست باقی مانده و - برای هميشه - جاودان خواهد ماند . واقعه کربلا با همه ابعاد عظيم و بی مانندش پر از شور حماسی و وفا و صفا و ايمان خالص در عصر روز عاشورا ظاهرا به پايان آمد ، اما مأموريت حضرت سجاد ( ع ) و زينب کبری ( س ) از آن زمان آغاز شد .

اهل بيت اسير را از قتلگاه عشق و راهيان به سوی  "الله " و از کنار نعشهای پاره پاره به خون خفته جدا کردند . حضرت سجاد ( ع ) را در حال بيماری بر شتری بی هودج سوار کردند و دو پای  حضرتش را از زير شکم آن حيوان به زنجير بستند . ساير اسيران را نيز بر شتران سوار کرده ، روانه کوفه نمودند . کوفه ای که در زير سنگينی و خفقان حاکم بر آن بهت زده بر جای  مانده بود و جرأت نفس کشيدن نداشت ، زيرا ابن زياد دستور داده بود رؤسای قبايل مختلف را به زندان اندازند و مردم را گفته بود بدون اسلحه از خانه ها خارج شوند .

در چنين حالتی دستور داد سرهای مقدس شهدا را بين سرکردگان قبايلی که در کربلا بودند تقسيم و سر امام شهيد حضرت ابا عبد الله الحسين را در جلو کاروان حمل کنند . بدين صورت کاروان را وارد شهر کوفه نمودند . عبيد الله زياد مي خواست وحشتی در مردم ايجاد کند و اين فتح نمايان خود را به چشم مردم آورد . با اين تدبيرهای امنيتی چه شد که نتوانستند جلو بيانات آتشين و پيام کوبنده زن پولادين تاريخ حضرت زينب ( س ) را بگيرند ؟ گويی مردم کوفه تازه از خواب بيدار شده و دريافته اند که اين اسيران ، اولاد علی ( ع ) و فرزندان پيغمبر اسلام ( ص ) مي باشند که مردانشان در کربلا نزديک کوفه به شمشير بيداد کشته شده اند . همهمه از مردم برخاست و کم کم تبديل به گريه شد .
ابـوالفـضل العباس ( عليه السّلام ) به عنوان بزرگترين سردار يگانه اى كه انسانيت در قـهـرمـانـيـهـاى نـادر و ديـگـر صـفـات بـرجـسـتـه اش كـه زبـانـزد مـلل جـهـان اسـت ، هـمـانـنـدى براى او نمى شناسد، در عرصه تاريخ اسلامى ، ظاهر شد. ابوالفضل در روز عاشورا ايستادگى فوق العاده و اراده استوار و وصف ناپذيرى از خود نشان داد و با قلبى مطمئن و آرام و عزمى نيرومند، لشكرى بود شكست ناپذير. سپاه ((ابن زيـاد)) را هـراسـان كـرد و نه تنها از نظر روحى ، بلكه در ميادين رزم نيز آنان را شكست داد.
قهرمانيهاى ابوالفضل در گذشته و حال ، مورد گفتگوى مردم بوده است .
آنـان هرگز نديده اند يك تنِ سنگين از غم و اندوه ، بر لشكر درهم فشرده مجهز به آلات جنگى ، شامل دهها هزار پياده و سواره كه همچنان تقويت مى شود، بتازد و خسارات سنگينى به آنان و ادوات جنگى شان وارد كند.
مـورّخـان دربـاره شـجـاعت آن حضرت در روز عاشورا مى گويند كه : هر گاه به لشكرى حـمـله مـى كـرد، در حالى كه يكديگر را زير پا له مى كردند و دلهايشان پريشان شده و هـراس مـرگ بـر آنـان سـايـه افـكـنـده بـود و از تـرس ، راه خـود را گم كرده بودند، از برابرش مى گريختند و كثرت جمعيت به آنان سودى نمى بخشيد.
شـجاعت و ديگر ويژگيهاى ابوالفضل نه تنها موجب سرافرازى و افتخار وى و مسلمانان اسـت ، بـلكه هر انسان پايبند انسانيت و ارزشهاى انسانى را به تكريم و بزرگداشت ، وادار مى كند.
عـلاوه بـر قـهـرمـانـيـهـاى شـگـفـت آور، حـضـرت ، نـمـونـه كـامل صفات و گرايشهاى بزرگ بود، شهامت ، نجابت ، بلندمنشى ، وفادارى ، همدردى و هـمـگـامى در ايشان مجسم شده بود. حضرت با برادرش امام حسين ( عليه السّلام ) در سخت تـريـن روزهـاى رنـج و مـحـنـت ، همدرد و همگام بود و رنج او را با خود تقسيم كرد. جان را فداى برادر نمود و با خون خود او را حمايت كرد. به طور قطع ، چنين همدلى و همراهى جز از كـسـانـى كـه خـداونـد دلهـايـشـان را بـراى ايمان آزموده و بر هدايتشان افزوده باشد، ساخته نيست

خجالت میکشید و آب میشد   #   فرات از روی مشک پاره ی تو

همان آبی كه بر فرزندان پیامبر در ظهر عاشورا 14 قرن پیش بستند، امروز در حرم قمر بنی هاشم، به طرز معجره آسایی نابینا را بینا می كند، بیمار سرطانی را شفا می دهد و از 50 سال قبل تاكنون این آب در یك سطح ثابت مانده و هر چه از آن استفاده می شود نه كم و نه زیاد می‌شود.

شیخ عباس 74 ساله ، كه 36 سال خادم حرم حضرت عباس علیه السلام است در مورد جریان آب دور قبر علمدار كربلا گفت: قبلا دو چشمه در سرداب مطهر وجود داشت كه از 400 سال قبل كه آب لوله‌كشی نبود این آب مرتب می‌جوشیده و از یك طرف وارد و از طرف دیگر خارج می‌شد كه مزه و طعم آن آب از بهترین آب معدنی امروز هم بهتر بود و آن سرداب پله داشت. مردم می‌آمدند و از آن آب به عنوان تبرك استفاده می‌كردند و آب در تابستان خنك و در زمستان گرم بود ... از 50 سال قبل تاكنون این آب در یك سطح ثابت مانده و هر چه از آن استفاده می شود نه كم و نه زیاد می‌شود.

وی ادامه داد: شما به خوبی می‌دانید اگر آب به مدت 10 روز در یك جا بماند گندیده می‌شود، اما این آب با وجود اینكه درب ورودی آن بسته شده مانند گلاب می‌ماند و در اطراف قبر مطهر حضرت قمربنی هاشم حلقه زده و همچنان بسیار تازه و معطر مانده است.

شیخ عباس ادامه داد: این آب به ارتفاع یك متر بالاتر از قبر قرار دارد، اما هرگز وارد مرقد مطهر نشده و من این‌ها را به چشم خود دیده‌ام و بارها شاهد بوده‌ام چقدر افراد كور وارد حرم شده و چند قطره از این آب در چشمان آنها ریخته شده و بینا شده‌اند و یا افرادی دارای امراض پوستی و سرطانی با استفاده از این آب شفا پیدا كرده‌اند.

وی ادامه داد: مگر آب دریای رحمت آقا تمام می‌شود. هم اكنون در بخش درب صاحب‌الزمان مرقد مطهر ابوالفضل پنجره كوچكی قرار دارد كه وصل به سرداب حرم است و اگر نگاه كنید از آن مرتب بوی گلاب می‌آید و این همان آبی است كه متأسفانه خادمان كنونی در ورودی آن را و راه رسیدگی به سرداب را به روی زوار بسته‌اند.

حريف عشق چنين مي‌دهد به دلبر دست

شراره مي‌کشدم آتش از قلم در دست
بگو چگونه توان برد سوي دفتر دست؟


قلم که عود نبود آخر اين چه خاصيتي است
که با نوشتن نامت شود معطر دست؟


حديث حسن تو را نور مي برد بر دوش
شکوه نام تو را حور مي‌برد بر دست


چنين به آب زدن، امتحان غيرت بود
و گرنه بود شما را به آب کوثر دست


چو دست برد به تيغ، آسمانيان گفتند:
به ذوالفقار مگر برده است حيدر دست؟


براي آن‌که بيفتد به کار يار، گره
طناب شد فلک و دشت شد سراسر دست


چو فتنه موج زد از هر کران و راهش بست
شد اسب، کشتي و آن دشت، بَحر و لنگر دست


بريده باد دو دستي که با اميد امان
به روز واقعه بردارد از برادر دست


فرشته گفت: بينداز دست و دوست بگير
چنين معامله‌اي داده است کم‌تر دست


صنوبري تو و سروي، به دست حاجت نيست
نزيبد آخر بر قامت صنوبر دست


چو شير، طعمه به دندان گرفت و دست افتاد
به حمل طعمه نيايد به کار، ديگر دست


گرفت تا که به دندان، ابوالفضايل مشک
به اتفاق به دندان گرفت لشکر دست


هواي ماندن و بردن به خيمه، آبِ زلال
اگر نداشت، چه انديشه داشت در سر، دست؟


مگر نيامدنِ دست از خجالت بود
که تر نشد لب اطفال خيل و شد تر، دست


به خون چو جعفر طيار بال و پر مي‌زد
شنيده بود: شود بال، روز محشر، دست


حکايت تو به ام‌البنين که خواهد گفت
وزين حديث، چه حالي دهد به مادر دست؟


به همدلي، همه کس دست مي‌دهد اول
فداي همت مردي که داد آخر دست


در آن سموم خزان آن‌قدر عجيب نبود
که از وجود گلي چون تو گشت پرپر دست


به پاي‌بوس تو آيم به سر، به گوشه‌ي چشم
جواز طوف و زيارت دهد مرا گر دست


نه احتمال صبوري دهد پياپي پاي
نه افتخار زيارت دهد مکرر دست

***

به حکم شاه دل اي خواجه، خشت جان بگذار
ز پيک يار چه سرباز مي‌زني هر دست؟

به دوست هر چه دهد، اهل دل نگيرد باز
حريف عشق چنين مي‌دهد به دلبر دست
 
 
 ابوالفضل زورویی نصر آباد


ابوالفضل العباس ( عليه السّلام ) در رفتار با برادرش امام حسين ( عليه السّلام ) حقيقت بـرادرىِ صـادقـانـه اسلامى را به نمايش گذاشت و همه ارزشها و الگوهاى آن را آشكار كرد. هيچ يك از انواع ادب ، احسان و نيكى نماند، مگر آنكه حضرت آن را درباره امام رعايت كـرده و بـه كـار بست . از جمله زيباترين جلوه هاى مواسات و برادرى آن بود كه در روز عـاشـورا پـس از آنـكـه بـر آب فـرات دسـت يـافـت ، مـشتى آب برگرفت تا عطش خود را فـرونـشـانـد و قـلب سـوزان چـون اخـگـرش را خـنـك كند، ناگهان در آن لحظات هولناك ، تـشنگى برادرش امام حسين و اهل بيتش ( عليهم السّلام ) را به ياد آورد، شرافت نفس و علوّ طـبـع ، او را بـه ريـخـتـن آب واداشت و همدردى خود را در آن محنت كمرشكن نيز با برادرش نشان داد.
صـفـحات تاريخ ملتها و امتها را بنگريد، آيا چنين برادرى صادقانه خواهيد يافت ؟! به كارنامه شريفان و نجيب زادگان دنيا نگاه كنيد آيا چنين ايثار و نجابتى را خواهيد ديد؟!
اللّه اكبر!
اين چه رحمت و چه محبت و دوستى است ! انسانيت با تمامى ارزشها و آرمانها در برابر چنين فـداكـارى و جـانبازى حضرت ، در راه امام حسين ( عليه السّلام ) سرفرود مى آورد و عظمت حضرت را پاس مى دارد.
آنـچـه مـوجـب عـظمت جانبازى ابوالفضل در راه امام حسين ( عليه السّلام ) و يارى اوست ، آن است كه اين جانبازى به انگيزه برادرى ، خويشى ، پيوند خونى و ديگر اعتبارات مرسوم ميان مردم صورت نگرفت ، بلكه به انگيزه خدايى و با خلوص ‍ نيت ، در راه پروردگار بود. ايمان حقيقى با ذات حضرت ، عجين شده بود و يكى از عناصر بارز ايشان به شمار مى رفت .
حضرت ، اين نكته را هنگامى كه دست راستش (كه منبع خير و بركت بود) از تن جدا شد با خواندن اين رجز بيان كرد: ((به خدا سوگند! اگر دست راستم را قطع كنيد، من همچنان از دينم و امامِ درست باورم ، حمايت خواهم كرد))
.رجـزهـا در آن زمان نمايانگر اهداف ، اعتقادات و ارزشهايى بودند كه رجز خوان به خاطر آنـهـا پـيـكـار مـى كـرد و شـهـيد مى شد. رجز حضرت عباس ( عليه السّلام ) به صراحت و روشـنـى نـشـان مـى دهـد كـه ايـشـان بـراى دفـاع از ديـن و ارزشـهـاى اصـيـل اسـلامـى ـ كه در حكومت سياه امويان در معرض خطر قرار گرفته بود ـ و حمايت از امـام مـسـلمين ، ريحانه رسول خدا( صلّى اللّه عليه و آله ) امام حسين ( عليه السّلام ) اولين مـدافـع كـرامت انسانى مى جنگيد. اين عوامل ، حضرت را به جانبازى برانگيخت و نه عاملى ديـگـر. رمـز جـاودانـگـى و پـايـنـدگـى و عـظـمـت جـانـبـازى حـضـرت در طول قرنها و نسلها، همين است .
ابوالفضل العباس ( عليه السّلام ) در راه تحقق آرمانهاى والا كه پدر آزادگان ، برادرش امام حسين ( عليه السّلام ) بانگ آنها را سر داده بود، شهيد شد. از مهمترين خواسته هاى امام ، برپايى حكومت قرآن در شرق ، گسترش عدالت ميان مردم و توزيع بهره هاى زمين بر آنـان بـود؛ زيـرا نـعـمـتـهـاى الهـى بـه گـروهـى خـاص تـعـلّق نـدارد. ابوالفضل براى بازگرداندن آزادى و كرامت مسلمانان ، گسترش رحمت اسلامى ميان مردم و نـعـمت بزرگ اين دين كه نابودى ظلم و ستم را هدف خود ساخته بود و ايجاد جامعه اى كه در آن هرگز ترس و هراس جايى نداشته باشد، به شهادت رسيد.
ابـوالفـضـل ، مـشـعـل آزادى و كـرامت را برگرفت ، كاروانهاى شهيدان را به عرصه هاى شرف و ميدانهاى عزت ، راهبرى كرد و پيروزى را براى ملتهاى مسلمان كه زير چكمه هاى جور و ستم دست و پا مى زدند به ارمغان آورد.
ابـوالفـضـل بـراى حـاكـمـيت ((كلمة اللّه )) در زمين به ميدانهاى جهاد شتافت ؛ همان كلمه و پيامى كه راه زندگى كريمانه را به مردم نشان مى دهد.
پـدر آزادگـان ، امـام حـسـيـن ( عـليـه السّلام ) قيام بزرگ خود را آغاز كرد و با آن ، مفاهيم كـتـاب خـدا را روشن ساخت . قيام را عبرتى براى خردمندان كرد و استحكامات ظلم و جور را درهم كوبيد. امام قيام بى مانند و جهت دهنده خود را ـ همان طور كه فرموده بود ـ كجروانه ، مـفـسـدانـه ، ظـالمـانـه و بـدون تـعـمـق ، آغـاز نكرده بود، بلكه مى خواست وضعيت تلخ و نـاگـوارى را كـه امـت در پـى حـكومت منحرف اموى و مخالف تمام قوانين و سنتها، در آن مى زيـسـت ، تـغـيـيـر دهـد؛ نـظـامـى كـه زنـدگـى مـردم را بـه جـهـنـّمـى تحمل ناپذير مبدل كرده و شهرهاى مختلف اسلامى را دچار انواع ظلم و هراس ساخته بود.
در ايـن مـيـان ، شـهـرهـاى زيـر سـلطـه ((زيـاد بن ابيه )) والى معاويه بر عراق و برادر نامشروعش ، شرايط سخت ترى داشتند. ((زياد)) آتش فتنه را برافروخته بود، ميان مردم ، بـرخـلاف حـكم خدا رفتار مى كرد، بى گناه را به جاى گناهكار و بازمانده را به جاى فـرارى ، مـجـازات مـى كـرد و بـا تـهـمـت و گـمـان ، افـراد را مـى كـشت . ((زياد)) در آغاز فـرمـانـرواييش موارد فوق را به صراحت اعلام كرد و مو به مو آنها را به اجرا درآورده و بر زندگى مردم منطبق ساخت .
جـبـاران امـوى و طـاغـيـان سـرمـايـه دار قريش ـ كه قصد از بين بردن تمامى دستاوردهاى اسلامى و مجد و عظمت امت را در سر داشتند ـ حكومت امت را به دست گرفته و سرنوشت آنان را رقـم مـى زدنـد؛ اعـتقادات ، زندگى فكرى و اجتماعى آنان در خطر بود و درآمدهاى كلان اقتصادى در جهان اسلام ، صرف شهوتهاى حُكّام مى شد.
نـواده رسـول اكـرم ( صـلّى اللّه عـليـه و آله ) و آرزوى اسـلام و اوليـن مـسـؤ ول نـگـهـبـان مسلمانان و حافظ زندگى اجتماعى آنان ، نمى توانست در برابر اين افسار گسيختگى ساكت بنشيند، لذا پدر آزادگان براى رهايى مسلمانان و بازگرداندن زندگى انـسـانـى و كريمانه براى آنان بر امويان شوريد؛ چقدر امام براى اسلام مفيد بود و چه بسيار به مسلمانان لطف رساند!
حماسه كربلا از مهمترين حوادث جهانى ، بلكه از مهمترين كوششهاى شگفت آورى است كه در ميدانهاى نبرد مسلحانه بر ضد ظلم و طغيانگرى ، به تمام اهداف خود دست يافته است . ايـن قـيـام ، مـسير تاريخ ملتهاى اسلامى را تغيير داد و افقهاى روشن براى سرپيچى از ظالمان و طاغيان ، در برابر آنان گشود.
ايـن حـمـاسـه جـاودانـه ، عـواطف آزادگان را برانگيخت و آنان را براى آزادى جامعه از يوغ بندگى و خوارى و رهايى از حكومت نامشروع ، به عرصه نبرد مسلحانه كشاند.
سيدالشهداء ( عليه السّلام ) در قيام جاويد خود پيروز شد، اهداف و آرمانهاى حضرت نيز پـيـروز شـدنـد. پـس از آن ، الگـويـى بـراى جـنـگ ، جـاويدان و مقدس شد كه در هر زمان ظالمان و طاغيان را مى راند و انقلابيون را با روح جانبازى و فداكارى ، مدد مى رساند.
از جـمـله مـهـمـترين پيروزيهاى درخشان نگهبان حرم در قيام خود، گرفتن مشروعيت از حكومت امـوى بـود، حـضـرت نـشـان داد كه حكومت يزيد در هيچ صورتى نماينده اسلام و مسلمانان نـيـسـت و مـورد رضـايـت امت نمى باشد، بلكه حكومتى ديكتاتورى است و پايه هاى آن بر ((شمشير)) و ((نطع [ بلى قربان گفتن ])) قرار دارد، نه اختيار امت .
پدر آزادگان ـ گويى ـ ديناميت در پايه هاى حكومت اموى كار گذاشت و آن را يكسره ويران كرد و بدين ترتيب نشانه هاى طغيانگرى ، فسق و فجور و جبروت آنان را محو نمود. پس از آن ، حـكـومـت امـوى بـه نـمـونـه اى سـيـاه بـراى هـر حـكـومـت مـنـحـرف از حـق و حـقـيـقـت بدل شد.
قـيـام سـرور آزادگـان ، ملتهاى اسلامى را از خواب غفلت بيدار كرد آنان نيز چون نيروىِ درهـم شـكننده اى با دادن شعار آزادى ، استقلال و كرامت انسانى ، براى رهايى از آن حكومت سـيـاه ، دسـت بـه قيامهاى پياپى زدند؛ اين قيامهاى پى درپى كه ادامه قيام حسين ( عليه السّلام ) بود، سرانجام حكومت اموى را سرنگون كرد و از صفحه روزگار محو نمود. نـاگـفـتـه نـمـانـد جـنـايـاتـى كـه بـر سـر امـام حـسـيـن و اهل بيتش ( عليهم السّلام ) آمد، ناگهانى و غير منتظره نبود، بلكه نتيجه مستقيم انحرافات و كـجـرويـهـاى سـيـاسـى حـُكـّام و مـسؤ ولانى بود كه به حكومت ، چون منبع درآمد و وسيله دستيابى به ثروتهاى كلان مى نگريستند. آنان اين مطلب را درك نكرده بودند كه اسلام ، حـكـومـت را ابـزار خـدمـت بـه جامعه و تحول فكرى و اقتصادى مردم مى داند و حاكم را در بـرابـر خـدا مسؤ ول مى شناسد تا در اقتصاد امت ، درست رفتار كند، پس به شدت بايد در آن احـتـيـاط كـند. رئيس دولت و ديگر اعضاى حكومت حق ندارند براى خود يا بستگانشان امتيازى قايل شوند و بخشى از اموال دولتى را به خودشان اختصاص دهند.

یاکاشف الکرب عن وجه الحسین،اکشف کربی بحق اخیک الحسین