علت تأخير ظهور:
1- امام صادق(ع) فرمود: بي ترديد براي صاحب الامر(ع) غيبتي است كه هر اهل باطلي در آن به شك ميافتد، راوي از علت غيبت سؤال كرد. حضرت فرمود: غيبت به سبب امري است كه اجازه نداريم آن را براي شما بيان كنيم... غيبت سرّي از اسرار الهي ولي چون ميدانيم كه خداوند بزرگ حكيم است ميپذيريم كه همه كارهاي او حكمت است اگر چه علت آن كارها براي ما معلوم نباشد.
كمال ج 2 باب 44 ح 11 ص 204
2- امام باقر(ع): وقتي خداوند همراهي و همنشيني ما را براي قومي خوش ندارد ما را از ميان آنها بر ميگيرد.
علل الشرايع ص 244 ب 179
3- امام رضا(ع): براي اينكه آن زمان كه با شمشير قيام ميكند كسي بر عهده او بيعتي نداشته باشد.
كمال ج2 ب44 ح4 ص232
4- امام كاظم(ع):
هنگامي كه پنجمين فرزندم غايب شد مواظب دين خود باشيد تا كسي شما را از آن بيرون نكند براي صاحب اين امر غيبتي خواهد بود كه گروهي ار پيروان او از اعتقاد خود دست برميدارند و اين غيبت آزموني است كه خداوند با آن بندگانش را امتحان ميكند.
غيبت طوسي ف5 ح 284 ص173
5- امام صادق(ع):
امام منتظر، پيش از قيام خود، مدتي از چشمها غايب خواهد شد. از علت آن سؤال شد حضرت فرمود بر جان خويش بيمناك است.
كمال ج2 ب44 ح7 ص233
البته روايات بيشتر از اينها علت بيان كرده است كه ما مهمترين آنها را ذكر كرديم.
بررسي تاريخي و ريشهيابي زمينههاي غيبت
بر هر پژوهشگر تاريخ زندگاني ائمه دوازده گانه اين موضوع مسلم است كه هر چه ما از عصر امام علي عليه السلام بيشتر فاصله ميگيريم از ميزان حضور امامان معصوم در متن و قايع جامعه كاسته شده و فشار و تهديدات خلفاي جور از يك سو و نااهلي مردم زمانه از سوي ديگر سبب ميگردد كه روز به روز از تعداد ياران باوفا و در گرداگرد ائمه عصر كم شده و در نتيجه ايشان خود را در غربت و تنهايي بيشتري احساس كنند. به بيان ديگر، جامعهي اسلامي روز به روز لياقت خود را براي پذيرش امام معصوم بيشتر از دست داده تا جايي كه هر چه به عصر غيبت صغري نزديكتر ميشويم از ارتباط مستقيم ائمه مردم و حضور عملي ايشان در جامعه كمتر ميشود چنانكه در زندگاني امام هادي و امام عسكري(ع) اين نكته به خوبي مشهود است و ميبينيم كه امام هادي(ع) در حدود سي سال پيش از ميلاد امام عصر(ع)رفته رفته ارتباط خود را با مردم زمان خويش كم كرده و جز با قليلي از ياران خاص خود تماس نميگرفتند امام عسكري(ع) نيز كه در عصر خود بيشتر از طريق مكاتبه و نامهنگاري با ياران خود ارتباط برقرار ميكردند و بسياري از امور شيعيان خود را از طريق نمايندگان و وكلايي كه تعيين فرموده بودند حل و فصل ميكردند و كمتر با آنها به طور مستقيم مواجه ميشدند.
براي روشنتر شدن اين موضوع عباراتي را كه (مسعودي) در اثبات الوصية آورده، نقل ميكنيم: امام هادي(ع) خود را از بسياري از ياران و شيعيانشان پوشيده ميداشتند و جز تعدادي اندكي از ياران خاص آن حضرت ايشان را نميديدند و هنگامي كه نوبت به امام حسن عسكري(ع) رسيد ايشان چه با ياران خاص خود و چه با مردم عادي از پشت پرده سخن ميگفتند و كسي ايشان را نميديد مگر در هنگامي كه آن حضرت براي رفتن به دارالخلافة از خانه خارج ميشد.
البته بعضي از تاريخ نگاران كلام مسعودي را مبالغه آميز توصيف كردهاند اما در مجموع ميتوان از اين كلام و به قرينه ساير اسناد تاريخي استفاده نمود كه ارتباط امام هادي و امام عسكري(عليهماالسلام) با جامعه بسيار تقليل يافته بوده و آن دو امام بر شيوهي ائمه قبل از خود نبوده و با مردم ارتباط چنداني نداشتهاند.
امام عصر(ع) در بيان علت تأخير ظهور ميفرمايند: « چنانچه شيعيان ما كه خداوند توفيق طاعتشان دهد در راه ايفاي پيماني كه بر دوش دارند همدل ميشدند ميمنت ملاقات ما از ايشان به تأخير ميافتاد و سعادت ديدار ما زودتر نصيب آنان ميگشت، ديداري بر مبناي شناختي راستين و صداقتي از آنان نسبت به ما.»
حاصل كلام ما در اينجا اين ميشود كه چون ميان قابليتها و شايستگيهاي ذاتي مردم براي پذيرش امام معصوم داده و از ارزشهاي الهي فاصله بگيرد امام معصوم و ميزان حضور امام در جامعه ارتباطي متقابل وجود دارد، به هر اندازه كه جامعه شايستگي و لياقت خود را از دست نيز كه يكي از تجليات رحمت الهي به شمار ميآيد، از جامعه فاصله گرفته و از حضور خود در جامعه ميكاهد چرا كه رحمت الهي درجايي فرود ميآيد كه سزاوار رحمت باشد به تعبير ديگر به مصداق قاعدهاي كه قرآن كريم بيان ميدارد: ذلك بان الله لم يك مغيرا نعمة انعمها علي قوم حتي يغيرا و ما بانفسهم...» آنگاه كه جامعه اسلامي دگرگون شد و مسلمانان از نظر دروني تغيير يافته و ارزشهاي الهي خود را از دست دادند، خداوند نيز نعمت وجود امام معصوم در ميان مردم را كه از بزرگترين نعمتهاي الهي به شمار ميآيد از آنها گرفت. و امام رو در نقاب غيبت كشيد. شاهد بر اين مدعا روايتي است كه از امام محمد باقر عليه السلام نقل شده و در آن آمده است:
« هنگامي كه خداوند از آفريدگانش خشمگين شود ما را از مجاورت با آنها دور ميسازد». باشد تا با گذشت اعصار مردم به خسارت بزرگي كه از ناحيه فقدان معصوم در ميان خود متحمل شدهاند پي برده و بار ديگر آماده پذيرش نعمت بزرگ الهي يعني حضور مستمر امام معصوم در جامعه شوند اين معنا كه ظهور مجدد امام مترتب بر آماده شدن شرايط در جامعه اسلامي و وجود ياران و انصاري وفادار براي امام ميباشد از روايات متعددي استفاده ميشود از جمله روايتي كه از امام موسي كاظم(ع) نقل شد كه ايشان خطاب به يكي از ياران خود ميفرمايد: «...اي پسر بكير من به تو سخني را ميگويم كه پدران من نيز پيش از من آن را بر زبان راندهاند و آن اينكه اگر در ميان شما به تعداد كساني كه در جنگ بدر بودند وجود داشت قيام كننده ما ظهور ميكرد». موضوع يادشده از روايتي كه نعماني آن را در كتاب خود نقل كرده نيز استفاده ميشود...
بنابراين ميتوان گفت علت اصلي غيبت امام عصر(ع)آماده نبودن اجتماع بشري براي پذيرش وجود پر بركت ايشان و عدم لياقت مردم براي بهرهگيري از نعمت حضور امام معصوم در ميان خودشان است و تا اين مانع برطرف نگردد و به تعداد لازم ياران و انصار مخلص و فداكار براي آن حضرت وجود نداشته باشد زمان غيبت به سر نيامده و امام همچنان از ديدهها پنهان خواهند ماند.