باد در مهتاب
آسمان را ماه شبها نورباران ميکند
کوچه شب را به نور خود چراغان ميکند
کوچه شب را به نور خود چراغان ميکند
خفته در زير حرير نازک مهتاب، باد
ديده را زيبايي اين خفته حيران ميکند
سرو مفتون ميشود با ديدن رخسار ماه
بيد، مجنون ميشود گيسو پريشان ميکند
فاخته هوهوکنان در لابلاي شاخهها
گاه خود را مينمايد گاه پنهان ميکند
باد ميرقصد به باغ و با سرانگشت نسيم
دامن مهتاب را شبها گلافشان ميکند
ماه دور از چشمهاي کنجکاو اختران
پيکر خود را در آب برکه عريان ميکند
ميکند با جان من مهتاب در شبهاي تار
آنچه هنگام سحر با غنچه، باران ميکند
+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۹۰/۰۵/۲۶ ساعت 14:7 توسط غلام حلقه به گوش
|